- خبر14 - https://khabar14.ir -

اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری



اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری 15 9 17 203226jafarian1





 

مقدمه

از نظر جغرافیایی، در قرن ششم هجری، سه دسته از علمای شیعه را می توان از همدیگر جدا کرد.
الف:‌ علمای عرب مقیم عراق که در بغداد، نجف و سپس حله مستقر بودند و مسیر علمی تشیع فقهی، کلامی، حدیثی و تاریخی شیعه در اختیار آنان بود.
ب: علمای شیعه حلب و برخی از مناطق شامات و جبل عامل بودند که برجسته ترین آنها کسانی از خاندان ابن زهره و شماری دیگر بوده و جریانی پیرو دقیق مکتب نجف و بغداد بودند.
ج: علمای ایرانی که به طور عمده در ری و سپس شهرهایی مانند سبزوار تا استرآباد و در این سوی قم تا آوه استقرار داشتند.
در این دوره تاریخی، علمای ایرانی دو میراث شیعی را در اختیار داشتند:
نخست میراث قم و ری بود که از قرن دوم به بعد شکل گرفته بود. این میراث البته در قرن چهارم به دلیل افت اقتصادی شهر قم تا حدودی از میان رفت، اما بخش قابل توجهی به بغداد و ری منتقل شد. نماد این انتقال، آمدن خاندان ابن بابویه به ری بود. چنان که انتقال آن به بغداد را می توان در کلینی مشاهده کرد.
دوم میراث مکتب بغداد و نجف بود که علمای ایرانی از آن بهره گرفتند، به طوری که بسیاری از آنان در قرن پنجم و ششم به عراق رفته، نزد علمای عرب تحصیل کرده، و به شهرهای خودشان در مرکز ایران باز می گشتند. سه منبع مهم برای شناخت این جریان ایرانی، نقض عبدالجلیل رازی در حوالی ۵۶۰، معالم العلماء ابن شهرآشوب (م۵۸۸) و الفهرست منتجب الدین رازی (حوالی ۶۰۰) است که اطلاعاتی در باره این اشخاص و برخی از مراکز علمی آنان در قم و ری در اختیار ما می گذارد.
آنچه از آن به عنوان میراث علمی علمای ایرانی شیعه می توان یاد کرد، برگرفته از دو میراث یاد شده و ترکیبی از آنهاست که در آثارشان انعکاس یافته است. طبعا به مناسبت این که این سه مرکز شیعی با هم در ارتباط بود، می توان تصور کرد که نقل و انتقالهای علمی و فیزیکی هم میان آنها صورت می گرفت. ابن شهرآشوب (م ۵۸۸) یک سر در ساری داشت و سر دیگر در حلب. چنان که برخی از آثار حلبی ها، مانند غنیة النزوع ابن زهره، توسط عماد الدین طبری در حوالی ۷۰۰ به فارسی ترجمه شد که به نام معتقد الامامیه، به کوشش محمدتقی دانش پژوه در سال ۱۳۳۹ ش منتشر شده است.
شناخت جریان علمی جاری در میان علمای شیعی ایران، با یک مشکل اساسی روبروست، و آن این است که بسیاری از آثار این گروه از میان رفته و تنها اندکی از آنها برجای مانده که همان آنها نیز به خوبی شناسایی نشده است. برای مثال، توسط نویسنده این سطور مطلبی مفصل در باره عماد الدین طبری (متوفای حوالی ۷۰۰) انتشار یافت که نشان می داد مسیر فکری بخشی از این جریان چگونه است. برخی از آثار وی تا همین اواخر انتشار نیافته بود، چنان که برخی دیگر هنوز هم ناشناخته است. نمونه دیگر تصحیح کتاب ذخیرة الاخره (نیمه اول قرن ششم) و نزهة‌ الزاهد (از ۵۹۸) از صاحب همین قلم و از همین مجموعه میراث بود که آن هم کمک زیادی به شناخت میراث علمی علمای ایرانی شیعه می کرد؛ البته نمونه های فراوان دیگری هم از این دوره هست، با این حال و همچنان ابهامات زیادی در باره نام و زندگی بسیاری از عالمان ایرانی این دوره وجود دارد. چنان که بخش قابل توجهی از آثار آنها در حمله مغول و پس از آن از میان رفته است.
در میراث علمی علمای ایرانی دو نکته وجود داشت:
نخست فارسی نویسی این عالمان بود که یک اصل اساسی در نگارشهای آنان بود. در واقع به رغم آن که نویسندگان شیعی ایران در قرن ششم، پیرو مکتب شیخ طوسی بودند و ارکان جامعه شیعی فارسی زبان در این قرن، تربیت شده مکتب نجف بودند؛ اما آنان در ایران، با گروهی از شیعیان ایرانی روبرو بودند که فارسی می نوشتند و می خواندند و عربی نمی دانستند. بنابرین چاره ای جز این که فارسی بنویسند نداشتند. البته برخی از عالمان بزرگ شیعی در همین دوره در ایران هم عربی می نوشتند که نمونه آن ابن شهرآشوب یا حمصی رازی (اوائل قرن هفتم) صاحب المنقذ من التقلید است.
دوم نوشتن در تمامی حوزه های شیعی از فقه و کلام و تاریخ با نگاه مناظره ای است، به طوری که می بایست به زبان ساده و به قول خودشان عوامانه برای مردم می نوشتند و آنان را از دو جهت داخلی و خارجی تقویت می کردند. از نظر داخلی، این که یک شیعه، در همه زمینه های مورد نیاز خود، بتواند متن های دینی را در اختیار داشته باشد. هم کتاب کلامی، هم فقهی و هم تاریخی. و از نظر خارجی، عمدتا بتواند با اکثریت سنی که در اطرافش بودند، مقابله علمی کرده و از خود دفاع کند. در این بخش، جامعه شیعه ایرانی، بیش از هرچیز نیاز به متون کلامی و تاریخی داشت که پیشینه تشیع را در این دو زمینه نشان داده و از حیثیت آن دفاع کند. به هر حال، در این دوره، در ایران و نقاط دیگر، متکلمان برجسته سنی بودند که نمونه آن فخر رازی (م ۶۰۶) بود. و پیش از آن کسانی مانند غزالی (م ۵۰۵) که سخت منتقد شیعه بودند. شیعیان نیازمند متن هایی بودند که بتوانند در امر «مناظره» در مقابل دیگران بایستند. مدلی که در کتاب نقض شاهد آن هستیم، مدل مناظره ای به صورت مکتوب است که باید در چهارچوب ادبیات ردیه نویسی از آن یاد کرد. نویسنده در آنجا توانایی خود را در استدلال و ارجاع و در مقام دفاع از تشیع نشان می دهد. با این حال، آثاری هم به طور طبیعی در باره اهل بیت و مناقب و فضائل آنان نوشته می شود که به خودی خود، می تواند مروج تشیع باشد. در کنار آنها مباحث فقهی و اخلاقی هم جایگاه خاص خود را دارد. مجموع آنچه از این میراث برجای مانده، نشان نمی دهد که آثاری درجه یک تولید شده باشد، به عکس برخی ضعیف و اخباری و داستانی است. به علاوه، منهای کتاب نقض که اثری است با تأکید بر موضع اعتدالی در تشیع، آثار مختصر برجای مانده دیگر، اخباری، تاریخی و حدیثی و معمولا با نگاهی نسبتا تند است (مانند کامل بهایی) بدون آن که نگاه جدی و متعمقانه در آنها باشد. بیشتر این آثار تاریخ و فضائل آن هم با استفاده از کتاب های حدیثی رایجی است که در عربی هم منابعی برای کسانی مانند ابن طاوس یا ابن بطریق و دیگران بوده است. احسن الکبار، آثار حسن شیعی سبزواری، نوشته های عمادالدین طبری نمونه ای روشن از این جریان هستند. همین طور ابومحمد حسن بن ابی الحسن دیلمی (زنده در ۷۵۰) است که با نگارش ارشاد القلوب همین مسیر را ادامه داد. یکی از برترین این آثار، معتقد الامامیه است که اثری شبه ترجمه از کتاب غنیة النزوع ابن زهره حلبی و به احتمال کار عمادالدین طبری است که البته اثر نسبتا استواری است.
به هر روی، برای نشان دادن این حوزه فکری و نگارشی، لازم است تا بر متون فارسی شیعه نگاهی افکنده شود. در این زمینه، بیش از همه مرحوم دانش پژوه در آثار خود به آن پرداخته و در توضیحاتی که در باره ترجمه فارسی النهایه شیخ طوسی در انتهای مجلد دوم آن بدست داده، و همین طور در مقدمه ترجمه کهن مختصر نافع، به علاوه فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله فارسی، و نیز مطالبی که در مقدمه نزهة‌ الکرام از قول وی آورده شده، مطالبی در این باره آمده است.
نویسنده این سطور نیز تلاش های مختصری کرده است که در تاریخ تشیع آمده است. اما در اینجا قصد دارد، برگ تازه ای از این جریان را ارائه کند. در اینجا قصد مرور بر این جریان را نداریم و در جای جای تاریخ تشیع در این باره توضیحاتی هر چند ناکافی داده ایم. در اینجا بنا داریم مطالبی را در باره مؤلفی که مجموعه سه اثر وی، نمونه ای نسبتا جامع از این حوزه و جریان فکری است، ارائه دهیم. وی محمد بن حسین رازی آبی است که در نیمه اول قرن هفتم هجری، آثاری نوشته و دست کم سه اثر از او برجای مانده است.

جمال الدین محمد بن حسین رازی آبی (زنده در ۶۳۰)
محمد بن حسین بن حسن رازی از نویسندگان شیعی نیمه اول قرن هفتم هجری، یک نمونه کمتر شناخته شده از این جریان فکری است؛ جریانی که به عالمان شیعه ایرانی این دوره که رنسانس علمی ویژه خود را در درون جامعه شیعه ایرانی داشتند، تعلق دارد. رازی چهره ای است که به رغم آن که یکی از آثارش بیش از ششصد سال مورد استفاده مستمر بوده، ناشناخته مانده، ضمن آن که همان کتابش به دیگری نسبت داده شده، و آثار دیگرش، مورد بی توجهی و غفلت واقع شده است.
کتاب تبصرة العوام او که اثری جالب در علم فرق و مذاهب است، قرنهاست که کتابی معروف و مورد استفاده بوده، اما به نام مرتضی بن داعی شناخته شده و از وی نامی در میان نبوده است. اکنون چند سالی است که می دانیم نویسنده آن محمد بن حسین رازی است و منشأ اطلاع ما ترجمه عربی کتاب تبصرة‌العوام است. در آنجا ضمن یاد از نام مؤلف تصریح شده است که کتاب در سال ۶۳۰ تألیف شده است. وی مجموعه ای از چندین کتاب در حوزه کلام، تاریخ و فقه نگاشته که در نیم قرن اخیر کما بیش مورد شناسایی قرار گرفته، اما به طور خاص یک اثر فقهی از او، تاکنون، کمتر شناخته شده است.
این نویسنده، در همان سه حوزه ای که عرض شد، کلام، تاریخ ـ کلام، و فقه، آثاری داشته که خوشبختانه برجای مانده، گرچه آثار دیگری هم داشته که از میان رفته است. در باره وی، همان ویژگی هایی که در باره نگاه های تاریخی و مذهبی این دوره گفته شد، وجود دارد. او یک نمونه دقیق از یک نویسنده ایرانی شیعی است که هم روی میراث ایرانی شیعه قم و ری تکیه دارد و هم از میراث عراقی ـ عربی استفاده کرده است. وی دقیقا توده های مردم را که در آن روزگار با تعبیر «عوام»‌ از آنها یاد می شد، هدف گرفته و تلاش کرده تا در بهترین سطحی که برای وی ممکن بوده، آنها را با معارف شیعی به ویژه از زاویه مناظره ای آشنا کند. البته در بخش فقه، نیازی به این شیوه نیست و منهای برخی از موارد فقهی که در کتاب تبصره به آنها پرداخته و جنبه کلامی ـ مناظره ای دارد، در اثر فقهی اش، یک دوره خلاصه فقه شیعه را عرضه کرده است.
در اینجا برای این که جایگاه این شخص و برخی از خطاهایی تاریخی که در باره آثارش بوده روشن شود، ابتدا مروری بر تبصرة العوام داشته و سپس از آثار دیگر وی سخن خواهیم گفت. طبعا در ضمن آنها باز هم از روش فکری او یاد خواهیم کرد.

تبصرة العوام
تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، از آثار شناخته شده در حوزه فرقه شناسی با نگاه شیعی است که دانشمندی از اوائل قرن هفتم هجری آن را نگاشته و اثری پر استفاده بوده است. پیش از این در این موضوع، کتاب بیان الادیان نوشته شده بود که مربوط به سالهای پایانی قرن پنجم هجری است. و اما شاهد آن که از تبصره به فراوانی استفاده می شده این که، تاکنون از این اثر، ۶۸ نسخه در فهرست «دنا»‌ معرفی شده و به احتمال نسخه های دیگری هم در داخل یا خارج از کشور وجود دارد.
موضوع کتاب یاد شده، فرق و مذاهب است، اما رنگ و روی کلی آن، دفاع از تشیع امامی و به عبارتی کتابی کلامی است و به همین دلیل اطلاعات تاریخی و حدیثی فراوانی در آن آمده است. نویسنده در اثر یاد شده، ضمن بحث های فرقه‌ای با نقد ادیان و مذاهب دیگر، از تشیع دفاع می کند. روشی که این مؤلف دارد، با توجه به آثار دیگر او، یک روش تاریخی، اخباری، همراه با نثری میان عالمانه و عامیانه است که تلاش می کند، مفاهیم سنگین را برای «عوام»‌ مردم توضیح دهد.
به طور کلی هدف دیگر او این است که در زبان فارسی آثاری پدید آورد و بتواند در زمینه عقاید و اخبار و فقه، آنان را با فرهنگ شیعه آشنا کند.
وی که در نیمه نخست قرن هفتم می زیسته، مدعی است که آثاری به پارسی، به خصوص در زمینه فقه وجود نداشته و او تلاش کرده است تا در این زمینه، مطابق فهم عامه مردم، آثاری پدید آورد. حتی در مواردی، وقتی کتابی نوشته که فهم آن اندکی برای درک عمومی مردم دشوار بوده، دست به تألیف آثار دیگری زده است که در حکم شرح و توضیح اثر قبلی بوده است. چنان که اشاره شد کتاب تبصره در باره فرق و مذاهب نوشته شده است. وی در مقدمه نوشته است: « بدان كه مدّت مديدست كه جماعتى از سادات عظام و علما و غيرهم از اين ضعيف التماس مي كردند كه مختصرى از عقايد اصحاب مقالات و اديان و ملل بپارسي جمع كن از كتب علماى اين صنعت و مشايخ علماى اين فنّ، عوايق‏ روزگار مانع آن بود. چون وعده دادن از حدّ بگذشت و اشتياق ايشان هر روز زيادت بود لازم شد شروع كردن و بقدر وسع بعضى از مذاهب و اعتقاد هر قومى ياد كردن بر وجه اختصار تا جماعتى كه بمطالعه آن مشغول شوند از تطويل آن ملول و متحيّر نشوند و عقيده‏هاى صحيح از فاسد بدانند و جامع و كامل از بارى تعالى ثواب جزيل و عطاى جميل يابند و اين كتاب را تبصرة العوام فى معرفة مقالات الأنام نام نهاده شد و بر بيست و شش باب مرتّب ساخته». این ابواب بدین شرح است: «در ذكر مقالات فلاسفه؛ در مقالات مجوس و دين ايشان؛ در بعضى از مقالات جهودان و ترسايان و صابيان؛ در اصل فرق اسلام؛ در ذكر فرق خوارج؛ در ذكر فرق معتزله؛ در مقالات جهم صفوان؛ در مقالات مرجيان؛ در بيان ظهور مقالت نجّاريان؛ در مقالات كرّاميّان؛ در مقالات مشبّهه و مجسمه؛ در مقالات اصحاب تناسخ؛ در مقالات اهل سنت و جماعت؛ مالك و اصحابش و شافعى و اصحابش؛ در مقالات ابن كلاب و ابو الحسن اشعرى؛ در مقالات صوفيان؛ در كلمات قشيرى در رساله‏اش؛ بدر مقالت قومى كه دعوى سنت و جماعت مى‏كنند؛ در مقالت اصحاب اهل دوم كه شيعه خوانده ميشوند؛ در دانستن حق كه با كدام قومست؛ در ذكر اندكى از اعتقاد اماميان؛ در حكايت فدك؛ در حديثى چند كه اهل سنت بر اماميان زدند؛ در ذكر بعضى از فضايح بنى اميه؛ در بيان چند مسأله بين اهل عدل و جبر؛ در ذكر چند مسأله كه بر اماميه تشنيع مى‏زنند».

رسول جعفریان اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری 15 9 17 2028561

کتاب تبصره، در سده گذشته، چندین بار همراه قصص العلماء تنکابنی (در سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۹ق) چاپ شده که مشار گزارش آن را داده است (فهرست کتابهای چاپی فارسی: ۱/۱۱۷۵). چاپ حروفی آن را عباس اقبال همراه با مقدمه و فهارس در سال ۱۳۱۳ ش انجام داده است. این چاپ با استفاده از چاپ سنگی و دو نسخه خطی، یکی از سال ۱۰۲۰ و دیگری از روی دستنوشته‌ای که سعید نفیسی فراهم آورده بوده، صورت گرفته است. بنابرین می توان به آسانی گفت که کتاب نیاز به تصحیح مجدد دارد، به ویژه که در میان نسخ خطی باقی مانده از آن، کهن ترین آنها تاریخ ۱۳ محرم ۷۱۶ را دارد. این نسخه که صفحه نخست آن با تذهیبی رنگ و روی رفته و آسیب دیده باقی مانده، کامل و دارای وضوح و بسان خط فارسی شناخته شده از قرن هفتم ایران است.
در این نسخه نیز در مقدمه، نام مؤلف نیامده اما کسی در حاشیه آن را به همان سید مرتضی بن داعی رازی نسبت داده است. در نسخه مبنای چاپ اقبال هم همین طور بوده و کسی در حاشیه نام مرتضی بن داعی رازی را نوشته است. (بنگرید به تبصرة چاپی، متن، ص ۱)، این در حالی است که در برخی از نسخ، در داخل مقدمه، به صراحت نام وی در مقدمه آمده است: «اما بعد بدانکه مدتی بود که جماعتی از سادات و غیرهم از این ضعیف مرتضی الملقب بعلم الهدی التماس می کردند …» (نسخه مجلس: ۵۸۶۲ از سال ۱۲۵۶ و نسخه ۲۰۵۶ مجلس که چنین است). بدون شک نسخه سال ۷۱۶ نسخه ای است نفیس که لازم است بار دیگر کتاب تبصره بر اساس آن مقابله و تصحیح شود. روی بسیاری از صفحات این نسخه، یادداشت های بی ربط و حتی نقاشی های حیوانات کشیده شده، اما خوشبختانه متن آسیبی ندیده است.
اما اختلاف در باره مؤلف «تبصره» از دیر زمان وجود داشته است، به طوری که این اختلاف در کتاب ریاض العلماء انعکاس یافته است. از جمله این که، علاوه بر مرتضای رازی، که نامش در برخی از نسخ، در متن یا حاشیه آمده، کتاب تبصره به صاحب تفسیر روح الجنان هم نسبت داده شده است (رياض العلماء، ج‏۲، ص ۱۶۰، ج‏۳، ص ۳۰۸ ). عباس اقبال، در مقدمه تلاش کرده است با ارائه شواهد و قرائنی از متن کتاب، در باره نام و زمان دقیق نگارش کتاب اطلاعاتی بدست دهد. به نظر وی کتاب پس از ۶۰۰ تألیف شده است، چرا که در جایی از آن در باره اسماعیلیه آمده است: «بعد از آن ملوک مصر (فاطمیان) منقطع شدند و اتباع حسن تا زمان ما هنوز باقی‌اند» (تبصره، ۱۸۳). وی همچنین در این اثر از امام فخر رازی به عنوان عالمی متاخر از شافعیان سخن گفته و به گفته اقبال تألیف کتاب باید پس از سال ۵۸۰ باشد که تفسیر او در معرض قرار گرفته است. اگر کتاب پیش از درگذشت فخر نوشته شده باشد، طبعا قبل از سال ۶۰۶ و اگر بعد از آن، باید اندکی پس از آن باشد نه بیشتر. یاد او از یکی از خجندیان معروف اصفهان نیز که به گفته نویسنده در زمان وی مناره هو هو را که در آن سابقه لعن بر امام علی بود، خراب کردند، با توجه به درگذشت عبداللطیف خجندی در ۵۸۰، نشان می دهد که تألیف آن پس از این تاریخ بوده است. به نظر وی به احتمال کتاب بین سال ۶۰۰ تا ۶۵۳ نوشته شده است (مقدمه اقبال بر تبصره، صص ۴ ـ ۶، ۱۰). اشاره شد که این شواهد مربوط به زمانی بود که هنوز مشخص نشده بود که کتاب دقیقا در سال ۶۳۰ نوشته شده است (به ادامه بحث توجه نمایید).
اقبال در باره مؤلف هم چند حدس قدیم را زده از جمله این که نویسنده سید مرتضی علم الهدی (م ۴۳۶) بوده، یا عالمی معاصر غزالی (م ۵۰۵) که هر دوی اینها همان زمان به نظر وی از اساس بی پایه آمده است. وی نظر نویسنده کشف الحجب را که از قضا درست بوده، با این استدلال که منبع او را نمی دانیم و همچو عالمی را نمی شناسیم کنار گذاشته، و گفته است که مشهور ترین انتساب به سید مرتضی بن داعی رازی است. (مقدمه اقبال بر تبصره، ص ۷). سالها پس از نگارش آن مقدمه، گفتاری طولانی و نقادانه نسبت به آن مقدمه، توسط آیت الله شبیری زنجانی منتشر شده و در باره جزئیات اظهار نظر اقبال در آن مقدمه سخن گفته شده است (جرعه ای از دریا، [قم، ۱۳۸۹] ج ۱، صص ۱۹ ـ‌۳۴٫ البته این مقاله زمانی نوشته شده که هنوز اطلاعات جدید در باره تبصره بدست نیامده بوده است.
به هر روی این ابهام تا زمانی که نسخه ای از کتاب نزهة‌الکرام و بستان العوام یافت شد و مرحوم افشار در سال ۱۳۳۸ مقاله ای در باره آن نوشت (مجله دانشکده ادبیات، سال هفتم، دی ماه ۱۳۳۸، شماره ۲، صص ۴۳ـ ۵۴)، ادامه داشت، هرچند این رفع ابهام نیز جزئی بود. در این معرفی از نزهه، نامی از مؤلف به میان نیامده نبود، اما به دلیل این که در چند مورد آمده بود که این مطلب را در تبصره العوام توضیح داده ایم، چنین معلوم می شد که از صاحب تبصره، کتاب تازه ای شناخته شده است. این نکته ای بود که عنوان یادداشت هم آن را نشان می داد.
در واقع، بحث از مؤلف آنها همچنان ناشناخته باقی ماند. برای ارتباط بیشتر میان دو کتاب اخیر می توان به موارد ارجاعی در نزهة الکرام به تبصره مراجعه کرد. آنچه در نزهة آمده است که این مسأله را در تبصره گفته ایم، نه همه، اما غالب آنها را می توان در تبصره یافت (مقایسه کنید: نزهة الکرام ۱/ ۱۸۵ را با تبصرة العوام، ص ۳۰، نزهة الكرام و بستان العوام، ۱/ ۲۲۵ با تبصره، ص ۱۷۵؛ و نیز ۱/۳۲۷ با تبصره،ص ۲۲۱٫ مطالبی که در باره خالد بن ولید و ابوبکر و امام علی در نزهة الكرام۱/۲۹۲ و ۲۹۷ نقل شده و گفته شده که در تبصره هم آمده، گویا در تبصره چاپی نیامده است). تا اینجا، مؤلف این دو کتاب یکی دانسته می شد، تا آن که متن عربی تبصره العوام یافت شد.
در واقع، دو شاهد قطعی هست که نویسنده کتاب تبصره را محمد بن حسین بن حسن رازی معرفی می کند.
نخست ترجمه عربی تبصرة‌العوام توسط حسین بن علی بطیطی است که نسخه ای از آن در کتابخانه مجلس سنا است. اين نسخه در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى (سناى سابق) به شماره ۱۷۹۲۶ محفوظ است. (فهرست سنا، ج ۲ ،ص ۱۹۴، رديف ۱۲۵۶). ترجمه یاد شده، به گواهی صفحه نخست آن «تألیف الشیخ الامام جمال الدین محمد بن الحسین بن الحسن رازی» بوده و در شیراز «بالفارسیه دون العربیة»‌ نگاشته شده و توسط «نقله الامام مولی الانام الحسین بن علی البطیطی الحافظ فی سنة ثمان و خمسین و ستمائه ببلدة استرآباد» ترجمه شده است.
در خاتمه آمده است که در اواسط رجب ۶۵۸ ـ دو سال پس از سقوط بغداد ـ انجام شده و کتابت آن قبل از ظهر روز جمعه در پنجم رمضان المبارک سال ۸۹۸ در مدرسه الفقیه الفاضل الکامل الفقیه احمد یوجانی [ظ] اطال الله تعالی بقاوه به انجام رسیده است.
بطیطی مطالبی به ترجمه عربی افزوده از جمله در فریم ۱۰۱، از سال ترجمه یعنی «زماننا هذا سنة ثمان و خمسین و ستمائه» یاد کرده که پرچم های حلولیه بالا رفته است. او می گوید اساس این بدعت از شمس الدین محمد شیرازی آغاز شد. سپس از گفتگوی خود با او یاد می کند و از علویان و شیعیان آمل که روی آنها تأثیر گذاشته سخن گفته است، سپس می گوید: «تُوفّی بمازندران سنیه اثنتی و خمسین و ستمائه». (فریم ۱۰۱).
بطیطی در فریم ۵۷ نیز مطلبی به عنوان «قال ابن البطیطی» آورده، اما عبارت افزود مهم وی در پایان کتاب است که ابتدا از مؤلف و کتاب تبصره و این که آن را ترجمه کرده چنین یاد کرده است: «الی ههنا ما وجدنا من کتاب تبصرة العوام بالعجمیة بخط مؤلفه الشیخ المحقق المعتقد المنتقد البصیر جمال الدین محمد بن الحسین بن الحسن الرازی الابی، و هذا حکایة فراغه من الکتاب: تمّ الکتاب و الحمد الله ولی الحمد و مستحقه و خالق الخلق و رازقه، و الصلوة و السلام علی سیّد الانبیاء و الرسل محمد المصطفی خیر الخلیفة اجمعین، و علی آله و عترته الطیبین الطاهرین. فرغ من تحریره هجرةً، یوم الجمعه عشرة شهر الله المبارک شعبان عظم الله میامنه من شهور سنة ثلاثین و ستمایة ببلد شیراز، اضعف خلق الله و احوجهم الی غفرانه محمد بن الحسین بن الحسن الرازی غفر الله له و لوالدیه و لجمیع المؤمنین و المؤمنات بمنه و جوده؛ ثم إنّ الناقل لهذا الکتاب من العجمیة الی العربیة و هو المولی الاعظم قدوة المحققین افضل المتأخرین الحسین بن علی البطیطی الحافظ لما بلغ الی ههنا من الکتاب معرّبا له فی بلدة استرآباد حماها الله من طوارق الحدثان، و إن کان لم یبق منها اذ ذاک الاّ شفا علی شفا جرف هار من کثرة فتن تأتیها و علیها ینهار فی العاشر من رجب سنة ثمان و خمسین و ستمائة». [فریم ۱۷۵].
در این عبارت، ضمن تصریح به نام مؤلف با عنوان جمال الدین محمد بن حسین بن حسن رازی آبی [کلمه «آبی»‌ کاملا جدید و برای نخستین بار است] و این که کتاب در ۶۳۰ در شیراز تألیف شده و البته «هجرة» بوده، که می تواند کنایه از این باشد که جای دیگری زندگی می کرده و برای مدتی به آنجا رفته است، سخن گفته شده است. از مترجم هم با القاب یاد شده [شاید افزوده کاتب] و این که در استرآباد در سال ۶۵۸ تألیف شده است. اما مطلب بعدی از اهمیت خاصی برخوردار است. مترجم در اینجا، می گوید که می خواهد فصلی را در احوال مغولان بنگارد: «اُحبّ أن نختمه بشیء من تواریخ احوال ملوک زمانه و ما وجله من شرور الدهر بعیانه من جملة من الکلام فی تقریر ابتداء ظهور ملک التاتار الافعلة الذین استولوا علی ملک الدنیا و استعبدوا أهلها من أقصی بلاد الترک الی الروم عرباً و عجماً ضرباً بالسیوف و حطماً له للصفوف بعد الصفوف، فسبعتُ السادس من الباب السادس و العشرین». این گزارش که وی می گوید آن را به عنوان باب بیست و هفتم قرار داده، چندین صفحه ادامه دارد [تا فریم ۱۸۷] و کتاب با آن پایان می یابد.
به هر روی یافت شدن این نسخه سبب شده است تا مؤلف واقعی تبصره که جمال الدین مرتضی ابوعبدالله محمد بن حسین بن حسن رازی است شناخته شود. (ذریعه : ‌۳ / ۳۱۹، ۲۱،۲۳۹، ۲۴/ ۱۲۳ ذیل مدخل نزهة‌الکرام). (نیز بنگرید به مدخل تبصرة العوام در دانشنامه زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت، از سید محمد میرعمادی).

نزهة ‌الکرام و تبصرة العوام
در اینجا باید ضمن سخن از نزهة الکرام، به شاهد دومی که بر روشن شدن نام مؤلف تبصره به عنوان محمد بن حسین رازی دلالت دارد، بپردازیم.
از زمانی که نزهة‌الکرام یافت و منتشر شد، به دلیل ارتباطی که میان آن کتاب و تبصره در متن وجود داشت، معلوم شد که آن اثر نیز از همین نویسنده یعنی محمد بن حسین رازی است. در واقع، در چندین مورد در نزهه الکرام، ارجاع به تبصره هست که در تبصره هم آمده، و بنابر این باید یقین کنیم که مؤلف تبصره همان محمد بن حسین رازی است. باید یادآور شد که نام نویسنده در نزهه نیامده، اما به دلیل این که در همان قرن هفتم، ابن طاوس (م ۶۶۴) از این کتاب استفاده کرده و آن را از محمد بن حسین رازی دانسته، می توانیم یقین کنیم که آن اثر نیز از صاحب تبصره است (به ادامه بحث توجه کنید).
کتاب نزهة‌الکرام و بستان العوام در دو مجلد جمعا در ۹۰۲ صفحه به کوشش محمد شیروانی در سال ۱۳۶۲ منتشر شد. اشاره شد که در سال ۳۸ نسخه ای ناقص از آن را مرحوم افشار در نشریه دانشکده ادبیات منتشر کرد. بعدها نسخ دیگری یافت شد و با تلاش مرحوم شیروانی بر اساس چندین نسخه به چاپ رسید. (در باره نسخه های آن بنگرید: مقدمه نزهة الکرام، صص ۲۵ ـ ۲۶).
اهمیت نزهه الکرام در این است که ابن طاووس (م ۶۶۴) عالم برجسته شیعی از بخشی از آن استفاده کرده و ترجمه روایتی طولانی از آن را در کتاب فرج المهموم آورده است. وی در آن جا تصریح کرده است که مؤلف نزهه الکرام، جمال الدین مرتضی محمد بن حسین بن حسن رازی است. عبارت ابن طاووس این است: «الحديث الخامس و العشرون فى ما روى عمن قوله، حجة فى العلوم بصحة علم النجوم، فنقلناه من كتاب نزهة الكرام و بستان العوام تأليف محمد بن الحسين الرازى و هذا الكتاب خطه بالعجمية فكلّفنا من نقله الى العربية فذكر فى اواخر المجلد الثانى منه ما هذا لفظ من عرّبه…» (فرج المهموم، ص ۱۰۷).
استفاده ابن طاوس از منابع عجمی برای برخی از مسائل شیعی، در دو مورد دیگر هم در اقبال گزارش شده است. یکی در باره استحباب زیارت حضرت رضا (ع) در ۲۳ ذی قعده که وی از «بعض تصانیف اصحابنا العجم» یاد کرده (اقبال اقبال الاعمال:‌۳۱۰) و دیگری جشن نهم ربیع که با تعبیر «و وجدنا جماعة من العجم و الاخوان یعظمون السرور فیه» (اقبال الاعمال: ۵۹۷).
و اما در باره نام مؤلف، جالب است که کنتوری هم در کشف الحجب (قم، ۱۴۰۹ ق، ص ۹۶) ذیل عنوان تبصرة العوام آن را از جمال الدین المرتضی ابی عبدالله محمد بن الحسن بن الحسین [که علی القاعده باید این دو تا جا بجا شده باشد) دانسته است. منشأ دانستگی وی معلوم نیست. ممکن است ارتباط تبصره و نزهه را دریافته و دیده است که ابن طاوس نزهه را از محمد بن حسین رازی دانسته است.
کتاب نزهة‌الکرام، یک اثر روایی ـ تاریخی ـ کلامی است. بدین معنا که ساختار اصلی آن از احادیث و روایات طولانی تاریخی که به فارسی ترجمه شده، تشکیل شده است. اما جهت گیری آن ضمن آن که تاریخی است، یک هدف کلامی را برای تبیین معارف شیعی برای عامه مردم دنبال می کند. در واقع، منش وی در عرضه تشیع، یک منش اخباری و فضائلی است. این به معنای مخالفت با کلام نیست، بلکه این نویسنده، نه تنها با فلسفه و تصوف و کلام آشناست، بلکه خود منتقد حشویه و اخباری گری از آن نوعی است که برابر علم کلام قرار می گیرد. وی در جایی می نویسد: «باب سيزدهم در ذكر آنكه مناظره كردن در آنچه تعلق به دين دارد روا باشد و رسول صلى الله عليه و آله مناظره كرده است با مخالفان دين بدان كه جماعتى جهال از حشويان و مشبهه گويند مناظره كردن در كلام و سخن در آن گفتن حرام است، و بايد كه اظهار دين از كتاب و سنت و اجماع فراگيرند نه از معقول. و اين باطل است و نشايد كه هيچ مسلمان را اعتقاد چنين باشد از بهر آنكه جهل و غباوت است كه رسول و ائمه صلوات اللّه عليهم مناظره با مخالفان كرده‏اند». (نزهه الکرام: ۱/ ۱۲۸)
به نظر می رسد در مجموع، و به نسبت آنچه در این دوره از علم و دانش در ایران است، متوسط است. استفاده از مصادر حدیثی متنوع، منابع تاریخی معروف مانند آثار ابن اسحاق یا واقدی، امری معمول است؛ اما گاه در میان آنها آثار ضعیف مانند نوشته ها و اخبار ابوالحسن بکری (نزهة الکرام، ص ۳۶۵) و پر کردن کتاب با اخبار و داستانهای طولانی، حکایت جریانی است که به هر حال تلاش دارد عامه شیعیان را با معارف شیعی آشنا کند. به نظر وی، تبصرة العوام برای آنها دشوار بوده و او سعی کرده است در یک متن راحت تر و اخباری تر، گزارش های شیعی و خبری را در سطحی عمومی ارائه دهد. در جایی پس از ارائه اخباری از بخاری و مسلم نویسد: «بدان که احادیث در این معنا بسیار است. این قدر از صحیح بخاری و مسلم یاد کردم و آنچه در کتب تواریخ و سیر و صحیح ترمذی و سجستانی و نسائی و قزوینی [ابن ماجه] مسطور است ترک کردیم که سخن دراز شد». (نزهه الکرام، ص ۳۹۲).
استفاده از برخی از آثاری که هیچ نشانی از آنها در متون برجای مانده نیست، از جنبه های منحصر به فرد این اثر است. نمونه از آن نقل از کتاب مفاخر الفاطمیه است که بندی از آن را نقل کرده است. (نزهة الکرام، ۱/ ۱۵۳ – ۱۵۵)
در کتاب نزهه و به ویژه در تبصره که به نظر علمی تر نوشته شده، ارجاعات به آثار حدیثی و تاریخی نسبتا فراوان است. بیشتر این مطالب از آثار اهل سنت است، چنان که بتوان از آنها دلیلی علیه خودشان آورد. این روشی است که در نگارشات کلامی – تاریخی شیعه به عنوان یک اصل همواره مورد استفاده بوده و سبب شده است تا شیعیان به کرات به سراغ مطالعه آثار سنی بروند: « بدان كه آنچه ياد كرديم جمله از كتب تواريخ و سير از تصانيف اصحاب حديث قومى بيرون آورده‏اند كه ايشان خود را اهل سنت و جماعت خوانند، نه از كتب شيعه، از بهر آنكه حجت باشد بر عامه خلق. و اندكى از بسيار ياد كرديم.» (نزهه: ۱/ ۵۷). وی از آثار حامیان مذاهب دیگر استفاده کرده و گاه با اسم یا بدون اسم، از آنها استفاده و یا نقد می کند. در جایی می نویسد: «بدان كه شخصى از كراميه كتابى كرده است، از جمله خرافات كه در آنجا گفته است، حديث رسول صلى اللّه عليه و آله، گفت: «انى تارك فيكم الثقلين: كتاب اللّه و عترتى» به عترت سنت مى‏خواهد از بهر آنكه سنت موافق قرآن است؛ ملعون، كور بود كه در عقب عترت گفت: «أهل بيتى» مى‏گويد عترت اهل بيت‏اند». (نزهه: ۲/۴۴۱ ـ ۴۴۲). و در جای دیگر گوید: «كرامى كتابى كرده است چند مجلد، از هر نوعى در آنجا ياد كند، در حق شيوخ و فضايل‏شان، غلو كند». (۲/ ۵۰۵) در جای دیگری وقتی سخن از بدعت هایی که در دین نهاده شده، سخن می گوید از چندین اثر که حاوی اطلاعاتی در این باره است، یاد می کند: «و آنچه ايشان بنهادند بسيار است، در تصانيف ذكر كرده‏اند و در تواريخ مسطور است، و محمد بن بهنام اصفهانى درين معنى كتابى كرده است سه مجلد، و ابو القاسم كوفى و غير او آن را در تصانيف ضبط كرده‏اند، و مخلص معمر اصفهانى‏ در جامع العلوم در حديث بيست و دوم از مسند عثمان اندكى از آن بدعت‏ها ياد كرده است…»‌ [نزهه:‌ ۱/ ۳۸۲). وی از آثار حدیث مکتب اصفهان که روایات زیادی در فضائل نقل می کنند، از جمله کتاب تنویر حافظ ابوموسی مدینی (محمد بن عمر اصفهانی ۵۰۱ ـ ۵۸۱) بارها نقل می کند: «و اينها كه ياد كرديم از روايت حافظ ابو موسى اندكى است از بسيار و درين كتاب كه آن را تنوير نام كرده است چندان مناقضات و منكرات هست كه وصف نتوان كرد و در ذكر آن فايده نيست». (نزهه:‌۱/ ۳۸۸). روایی و اخباری بودن وی در این اثر از این عبارت نیز آشکار است که گوید: « بدان كه معجزات رسول صلى اللّه عليه و آله و سلم سه هزار است» (۲/۴۶۶). این پس از آن است که از کتب اخبار و تواریخ، شماری را نقل می کند. دنباله آن هم از معجزات امامان سخن گفته است. در اینجا، برای کسانی که از این قبیل اخبار معجزات برای امامان اظهار شگفتی می کنند، از کرامات طبعا ساختگی که منابع مخالف برای خلفا یا برخی مشایخ نقل می کنند یاد می کند وآنها را به سخره می گیرد: «حافظ ابو موسى گويد: شخصى مرا خبر داد از اهل علم كه مردى رافضى ديگرى را مهمان كرد و دو ماهى پيش او بنهاد گفت: اين يكى ابو بكر است و يكى عمر. تو ابو بكر بخور تا من عمر بخورم كه او غليظ‌تر است و من با او برآيم از تو. چون بعضى خورده بود از آن ماهى كه نامش عمر بود خارى در حلق وى بگرفت و بمرد»! (۲/۴۷۱). و می افزاید: « اين قدر از بهر آن ياد كرديم درين موضع. تا اگر كسى از شيعت شيوخ نظر بدين باب افكند متعجب نمانند از معجزات امير المؤمنين‏». وی از کتاب طوالات ابوموسی اصفهانی هم نقل کرده است (۱/ ۴۶)، اثری که ذهبی ضمن تألیفات او یاد کرده و گفته است که دو مجلد بوده است. (تاریخ الاسلام: ۴۱/ ۱۲۶ ذیل وفیات ۵۸۱).
بدین ترتیب دسترسی وی به آثاری که بخشی از آنها امروزه به دست ما نیامده، روشن می شود. فهرستی از آثار متنوع استفاده شده توسط وی در تبصره، توسط مصحح در پایان آن آمده که شامل عناوینی می شود که برخی از آنها از میان رفته است و در مجموع، تنوع مطالعاتی و مأخذ یابی نویسنده را نشان می دهد. کتاب تبصره، به رغم آن که در علم فرق و مذاهب است، اما جهت گیری کلی آن دفاع از تشیع است و باب بیست و یکم آن دقیقا در باره «اعتقاد امامیان» است. (تبصره، صص ۲۰۰ ـ ۲۱۱). باب بعدی هم بحث جدلی فدک است که به تفصیل در باره آن بحث شده و صورت کلامی دارد. نویسنده ضمن این که انتقاداتی را نسبت به مخالفان مطرح می کند، از این که شیعه بر این باور باشد که همه صحابه بعد از رحلت رسول (ص) کافر شدند، سخت پرهیز دارد و آن را رد می کند: «اما آنچه ايشان تشنيع مى‏زنند كه شيعه گويند كه صحابه بعد از رسول، صلى اللّه عليه و آله، مرتد شدند و جمله از دين برگشتند، اين دعوى محال است و نزد اهل امامت هر كه گويد كه صحابه بعد از رسول جمله مرتد شدند كافر باشد. و امام قوم كه ايشان را كامليه گفتندى و در زمان پيش بودندى منقرض شدند، و از ايشان هيچ نماندند گفتندى صحابه جمله كافر شدند، بدان كه ترك على كردند، و على كافر شد بدان كه با ايشان جنگ نكرد. و نزد اماميه ايشان با هژده فرق ديگر كه ايشان را بر شيعه مى‏بندند جمله كافران‏اند. پس تشنيع زدن بر شيعه جهل بود. و چون در كتب به خلاف آن باشد كه خصم دعوى كند نزد عقلا التفات به قول مدعى نشايد كرد، چون دعوى كند كه از بيان آن عاجز شود. اما نزد اماميه بعضى از اصحاب مرتد شدند، مثل آنكه جمله مسلمانان مى‏گويند و رسول، صلى اللّه عليه و آله، خبر داده است كه بعد از وى بعضى مرتد شوند. و در صحيح بخارى و مسلم و نسائى‏ و سجستانى‏ و ترمذى و جمله صحاح و كتب سير و تواريخ مذكور و معروف و مسطورست.» (نزهه: ۱/ ۳۸۸). مقصود وی احادیثی است که در صحاح در باب ارتداد صحابه از قول رسول (ص) نقل شده است، چنان که دنباله همان مطلب می نویسد:«از ابو مليكه روايت كند از اسماء دختر ابو بكر كه رسول صلى اللّه عليه و آله گفت: من بر حوض بايستم و مى‏نگرم تا كه از شما به حوض رسند. و قومى را از آنكه بمن رسند ببرند. گويم: يا رب، از من‏اند و از امت من! گويند: دانستى كه بعد از تو چه كردند به خداى كه مرتد شدند.»
بی مناسبت نیز ابواب سی گانه کتاب را که در اصل فهرست نزهة الکرام است در اینجا بیاوریم تا مسیر بحث در این کتاب روشن باشد:
و نام كتاب «نزهة الكرام و بستان العوام» كرديم و آنچه در اين جلد است سى باب است:
باب اول در ذكر ميلاد سيد رسل محمد (ص)؛ باب دوم در ذكر عبد اللّه و آمنه و حال ولادتش؛ باب سوم در ذكر ايمان آباء و اجداد رسول (ص)؛ باب چهارم در ذكر قومى از ملوك و كاهنان‏؛ باب پنجم در ذكر معرفت بحيراء راهب‏؛ باب ششم در ذكر آنچه حكايت كرد خالد بن اسيد؛ باب هفتم در ذكر خبر سطيح از حال رسول (ص)؛ باب هشتم در ذكر آنچه از يوسف جهود روايت است‏؛ باب نهم در ذكر بعضى از آنچه لازم شود از قبايح بر آن كس كه آباء رسول صلى اللّه عليه و آله، كافر داند؛ باب دهم در ذكر ميلاد امير المؤمنين على عليه الصلاة و السلام‏؛ باب يازدهم در ذكر ايمان ابو طالب رضى اللّه عنه؛ باب دوازدهم در ذكر وفات ابو طالب رضى اللّه عنه‏؛ باب سيزدهم در ذكر آنكه مناظره كردن در آنچه تعلق به امور دين دارد روا بود و رسول (صلعم) كرده است‏؛ باب چهاردهم در حجت گرفتن رسول (ص) با جماعتى از مشركان‏؛‌ باب پانزدهم در ذكر معجزه رسول اللّه (ص)؛ باب شانزدهم در ذكر حجت گرفتن رسول (ص) با يهود در جواز نسخ شرايع‏؛‌ باب هفدهم در ذكر آنچه ميان رسول (ص) رفت و ميان منافقان در احتجاج؛‌ باب هيجدهم در ذكر احتجاج رسول (ص) در روز غدير خم و ديگر مواضع؛ باب نوزدهم در ذكر قصه صحيفه كه رسول گفت ايشان اصحاب صحيفه‏اند؛ باب بيستم در ذكر نوشتن آن صحيفه كه رسول در خطبه غدير ياد كرده است؛‌ باب بيست و يكم در ذكر بعضى آنچه ميان صحابه رفت بعد از وفات رسول (ص)؛ باب بيست و دوم در ذكر حجت گرفتن امير المؤمنين بر ابو بكر؛ باب بيست و سوم در ذكر جاثليق و مناظره كردن با او ابو بكر؛ باب بيست و چهارم در ذكر جواب دادن امير المؤمنين جاثليق را از آنچه ابوبكر از آن عاجز بود؛ باب بيست و پنجم در مسائلى چند كه از عمر سؤال كردند و او را هيچ از آن معلوم نبود و آنچه واقع شد از مشكلات؛ باب بيست و ششم در ذكر قصه امير المؤمنين (ع) و خالد بن وليد؛ باب بيست و هفتم در ذكر خالد و بنى زاهر و مالك بن نويره و حال فجاه كه ابو بكر وى را بسوزانيد؛ باب بيست و هشتم در ذكر حكايت خضر (ع) و عبد اللّه بن عباس و جز ايشان؛ باب بيست و نهم در ذكر حكايت ابو موسى اشعرى و مغيرة بن شعبه با عمرو بن عاص با عمر؛ باب سى‏ام در ذم بدعت و بيان آنكه اهل حق كدامند.
وی در پایان گوید: «توقع دارد مصنف كتاب رضى اللّه عنه كه: اگر از بزرگان درين مجموع تركى يابند، اصلاح بكنند، تا ثواب حاصل شود، ان شاء اللّه».
همان طور که گذشت وی در این کتاب، «تاریخ»‌ و «حدیث»‌ را در مسیری قرار داده است که نشان دهد، اسلام اهل بیت (ع) اسلام اصیل است و اسلام مخالفان، اسلامی است که دشمنان اهل بیت(ع) را، به ویژه بنی امیه، حرمت می نهد. وی پس ازآن که صفحات طولانی احادیث و گزارش‌های تاریخی را آورده است، می نویسد: «بدان كه آنچه از اول اين جلد تا اينجا كه ياد كرديم از اخبار و اشعار جمله دليل روشن است و بيان را هيچ عذرى نيست بر آنكه اعداد ائمه عليهم السلام دوازده است و اين امامان از عترت رسول باشند، طاهر و مطهر، و هر كه دعوى امامت كرد غير اينها، او نه امام بود، و تصرف در حق ايشان كرد، و هر كه تصرف كند در حق كسى بى‏دستورى وى غاصب باشد.
اما قومى از حسد و عداوت، كينه اهل بدر از ايشان بازخواهند، و چون حقشان بدست گرفتند، و خونشان بريختند. بعد از آن هزار ماه بفرمودند تا در بلاد اسلام تا سالها بر ايشان لعنت مى‏كردند و هر كه نمى‏كرد او را مى‏كشتند تا زمان ابو مسلم كه او دمار از آن سگان ملاعين برآورد. بعد از آن جماعتى كه مانده بودند خود نام اهل سنت و جماعت كردند، و گفتند آن قوم را هيچ نشايد گفت، دشمنان خاندان رسول صلى اللّه عليه و آله لعنت نشايد كرد و آنكه ايشان را دشمن دارد رافضى و گمراه باشد، و هر كه يكى از صحابه يا ابو بكر يا عمر دشمن دارد ضال و گمراه باشد، و مستوجب غرامت و ملامت باشد. پانصد سال بلكه ششصد سال است تا شيعت على تفحص مى‏كنند كه علت چيست كه دشمن صحابه ضال و گمراه باشد و براءة از ايشان واجب و دشمنان على و اولاد را دوست مى‏بايد داشت، و ايشان را دوست نمى‏بايد داشت و لعنت نشايد كرد! به هيچ طريق معلوم نمى‏شود. خدايا تو داور باش آن قوم را بدانچه با اهل بيت رسول صلى اللّه عليه و آله سلم و شيعه ايشان كردند و مى‏كنند، در هر دم هزاران لعنت و نفرين فرست بر اعداء آل محمد و دوستان و مواليان ايشان». (نزهة‌الکرام: ۲/ ۴۴۱). وی که هسته مرکزی این جریان را عداوت با اهل بیت می داند، همان را منعکس کننده مناسبات آنان با شیعیان می داند: «چون بدانند كه تو محب آل محمدى، گره بر پيشانى اندازند و به چشم حقارت در تو نگرند و آن هفتاد و سه فرقت هيچ كس را دشمن تر از شيعه ندارند از عداوت آل محمد، كه بعد از رسول صلى اللّه عليه و آله ظاهر كردند، تا قيامت آن باقيست، اما بمرور ايام زيادت مى‏شود». (نزهه ۲/ ۴۴۶).
در جای دیگری، یادآور شدم که سنایی یادآور نوعی تاریخ بینی ایرانی است که گرچه سنی است، اما به تشیع نزدیک است (مقالات و رسالات تاریخی، دفتر دوم، ص ۶۹۱ ـ ۷۰۷ ). اشعار وی مورد استفاده شیعیان قرار گرفت و بدین ترتیب نوعی داد و ستد بین تاریخ بینی ایرانی سنی با تاریخ نویسی سنی ایرانی شیعی فراهم آمد. رازی هم در اینجا از آثار سنایی استفاده کرده است: (نزهه: ۲/۴۴۶): سنائى خوش مى‏گويد:
آنكه او را بر سر حيدر همى‏ خوانى امير /  از ره معنى نيارد پاس قنبر داشتن‏
اى به درياى ضلالت در گرفتار آمده‏  / زين برادر يك سخن بايد كه‏ باور داشتن‏
يوسف مصرى نشسته با تو اندر انجمن‏  / خوب نبود ديده اندر نقش آذر داشتن‏

رسول جعفریان اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری 15 9 17 2029402

چند یادآوری در باره تبصره و نزهه
۱٫ نخستین نکته این است که اشتباه انتساب کتاب تبصره به سید مرتضی بن داعی رازی از کجا نشأت گرفته است. به نظر می رسد، اشتباه ناشی از همین تعبیر «المرتضی» است که در عبارت ابن طاوس پیش از اسم «محمد بن حسین بن حسن» آمده و رازی هم به آن افزوده شده است. این مسأله سبب شده است تا کسی اشتباها آن را منطبق بر ابوعبدالله مرتضی بن داعی رازی کرده باشد، کسی که همراه با برادرش مجتبی در الفهرست منتجب الدین (ص ۱۰۶) معرفی شده است. (در باره زندگی سید مرتضی بن داعی رازی بنگرید: طبقات اعلام الشيعة، قسمت‏۲ج‏۲، ص ۲۹۸، روضات الجنات، ج‏۷، ص ۱۶۵، تكملة امل الآمل، ج‏۶، ص ۴۹، اختران فروزان ري و طهران، ص ۲۰۶، ص ۲۵۰ ـ ۲۵۲).
۲٫ در ذریعه، کتابی با عنوان بحر الانساب به سید مرتضی رازی منسوب شده و منبع آن کتابی با نام تاریخ اولاد الاطهار عنوان شده است. (در باره آن بنگرید: ذريعة، ج‏۲۶، ص ۸۴). فرضا که چنین کتابی بوده باشد، اثر یاد شده ربطی به نویسنده ما ندارد و از سید مرتضی رازی است نه محمد بن حسین بن حسن رازی. البته محمد بن حسین رازی، نویسنده مورد بحث ما، آثار دیگری داشته که به آن اشاره خواهیم کرد.
۳٫ یک تکلمه دیگر در ارتباط با مؤلف و این که این عناوین همه انگیخته از یک فرد است، نزدیک بودن عناوین موجود در «تبصرة‌ العوام فی معرفة مقالات الانام» با «نزهة‌ الکرام و بستان العوام» است که در کلمه «العوام» و قافیه «م»‌ در عنوان مشترک هستند. همچنین در مقدمه هر دو، عبارات، از این زاویه که قرار است اثری به پارسی برای عوام نوشته شود، مشترک‌اند. چنان که در مقدمه نزهة الکرام آمده است: «بدان كه قومى از دوستان چون تبصرة العوام مى‏خوانند اگر چه پارسى است بعضى از آن فهم نمى‏كردند از مسائل اصول و فروع كه ممارست آن‏ نكرده بودند، التماس كتابى پارسى كردند كه انواع حكايات در آن باشد و به فهم نزديك بود، ما از هر موضعى از كتب اصحاب اختيارى كرديم و آن را به پارسى ترجمه كرديم تا به فهم عوام نزديك باشد، و از آن فايده گيرند، و مترجم را از بارى تعالى آمرزش خواهند. و نام كتاب «نزهة الكرام و بستان العوام» كرديم و آنچه در اين جلد است سى باب است…. (نزهة‌الکرام:‌ متن:‌ ۱/۲)
۴٫ نکته ای که با آنچه گفته آمد، سازگار نیست، این است که نویسنده در مقدمه کتاب کفایة الانام که شرح آن خواهد آمد، از شرح بخش فقه تبصرة العوام سخن می گوید: «آنگه بعدِ آن از ما درخواستند جمع كردنِ كتاب فقهى، هم به پارسى شرح فقه تبصرة العوام را، ما ايشان را اجابت كرديم». و اما آنچه از تبصره در دست است و گویا کامل است، بخش فقهی از آن نشان نمی دهد. در این باره این ابهام باقی خواهد ماند. بدتر از همه آن که می گوید: «و نام اين كتاب كفاية ‌الانام و هو شرح تبصرة العوام نهاديم.» در حالی که کمترین ارتباطی میان این دو عنوان وجود ندارد. آیا مقصود تبصرة العوام دیگری است؟ یا تبصرة العوام موجود، مجلد دیگری داشته که در فقه بوده است؟ آن وقت شرح برای چنین رساله مختصری در فقه، نسبت به کتابی دیگر، چه معنایی دارد؟
کفایه الانام
در اینجا با اثر دیگری از محمد بن حسین رازی در فقه شیعه به زبان فارسی روبرو هستیم که کمتر در منابع شناخته شده بوده است. این اثر با عنوان کفایة الانام در فهارس معرفی شده و به دلیل آن که نام مؤلف روی آن نیامده، اطلاعات اندکی از آن در دسترس بوده است. تنها نشانی که در این کتاب از نویسنده وجود دارد، مقدمه آن است که مؤلف از کتاب تبصرة العوام خود یاد کرده است. در همین مقدمه از دو اثر دیگر خود با نام المرشد و شرف المسترشد نام برده است.
پیش از هر بحثی بهتر است این مقدمه را مرور کنیم و سپس به دنبال توضیحات دیگر برویم:
«بدانکه چون كتاب تبصرة العوام جمع كرديم، كسان بسيار آنرا حاصل كردند، و بجد بدان راغب گشتند. چون معلوم كردند، زيادت از آن، از ما طلب كردند. كتاب المرشد و شرف المسترشد تأليف كرديم، شرح اصول تبصرة العوام را. آنگه بعدِ آن از ما درخواستند جمع كردنِ كتاب فقهى، هم به پارسى شرح فقه تبصرة العوام را، ما ايشان را اجابت كرديم. از آنک فوايد بسيار ديديم عوام را اندر آن، و كتابى ديگر نبود اندر فقه به پارسى كه عوام را دعى [انگیزه] بود تا به عبادت مشغول شدندى، و از حد معصيت و نافرمانی بيرون شدندى، و علم شريعت طاعت حاصل كردندى. چون چنين بود، جمع كردن اين كتاب مهم‌ترين عبادتها بود. چنانكه مسأله غيبت امام جمع كرديم، و گفتيم كى سخن گفتن اندر غيبت امام عليه السلام از مهم‌ترين سخن‌هاست. و نام اين كتاب كفاية ‌الانام و هو شرح تبصرة العوام نهاديم. هر كه اين كتاب و كتاب مرشد و كتاب شرف المسترشد حاصل كند، مستغنى گردد اندر بيشتر روزگار خويش از فقيهى، و توفيق از خداى تعالى خواستيم در جمع كردن اين كتاب».
در این عبارت نام چهار اثر مؤلف آمده است:
۱٫ تبصرة العوام
۲٫ المرشد
۳٫ المسترشد که هر دو در شرح همان کتاب بوده و علی القاعده عقاید بوده است.
۴٫ کتابی در باره غیبت امام زمان(ع)
پیش از این در باره تبصره سخن گفتیم و البته در ضمن نکاتی که در بحث «چند یادآوری»‌ گذشت، ابهامی را که در ارتباط این متن با تبصره است، یادآور شدیم.
اما در باره سه عنوان دیگر اشاره ای لازم است:‌
در باره المرشد اطلاعی نداریم و گویا کسی از کتابی از آن قرن که نامش المرشد باشد و به مؤلف کتاب ما مربوط باشد، یاد نکرده است. (مقایسه کنید با ذریعه: ۲۰/ ۳۰۴ ـ ۳۰۶). در میان آثاری با نام المرشد که نزدیک به زمان مؤلف باشد، یکی المرشد از ابوعبدالله جامورانی (جمارانی) است که ابن شهر آشوب ذیل نام وی در کنیه‌ها (در معالم العلماء، ش ۹۰۷ نجف، ۱۳۸۰ق، ص ۱۳۴) از آن یاد کرده است. اثر دیگری با همین نام از السید الشریف ابومحمد الطبری معروف به مرعش حسن بن حمزة بن عبدالله حسینی جد سادات مرعشی که به سال ۳۵۸ درگذشته است (ذریعه: ۲۰/۳۰۴)، وجود دارد.
در باره المسترشد هم کتابی که به کتاب و نویسنده ما نزدیک باشد، اطلاعاتی وجود ندارد (ذریعه: ۲۱/ ۸ ـ ۹).
همین طور کتابی در باره غیبت امام زمان (ع)، عنوانی ندارد تا بتوان در باره آن جستجویی انجام داد.

کفایة الانام
باز هم به اجمال باید اشاره کنیم که از این مؤلف سه اثر می شناسیم که یک منظومه فکری شیعی را در یک مقطع زمانی مشخص از جریان تفکر شیعی در ایران نشان می دهد: «تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام»، «نزهة الکرام»‌ و اکنون «کفایة الانام»‌ که هر سه به نوعی از نظر ساختار عنوانی هم نزدیک به یکدیگر هستند. یعنی استفاده از قافیه «م» و نیز دوبار کاربرد «انام»‌ ارتباط این آثار را در یک مجموعه واحد از یک نویسنده نشان می دهد. از نظر ساختار مقدمه ای هم، نوعی قرابت میان آنها دیده می شود. در مقدمه این آثار نوع توضیح و این که نیاز است اثری به فارسی برای عوام نوشته شود، و این که آن اثر مشکل بوده و اکنون شرحی ساده تر نوشته، دیده می شود. شگفت که در اینجا هم نامی از مؤلف در مقدمه نیامده است، گویی این مؤلف رسم نداشته یا نیازی نمی دیده تا در مقدمه همراه با عنوان کتاب، از خودش هم یاد بکند.
از کفایة الانام پنج نسخه می شناسیم که یکی خلاصه، دو متن به نظر می رسد متن کامل با تحریرهای اندک متفاوت، و دو نسخه ناقص را شامل می شود:

رسول جعفریان اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری 15 9 17 2030353

الف: نسخه کتابخانه ملی: این نسخه که گویا قدیمی ترین این نسخه هاست، در حاشیه یک کتاب کلامی نوشته شده است؛ به این معنا که کاتب آن زمانی که ملاحظه کرده فضایی در حاشیه آن کتاب خالی مانده، این کتاب را در آنجا کتابت کرده است و این کار با برنامه ریزی نبوده است، به این معنا که مانند برخی از کارهای قدیمی که چندین کتاب در متن و حاشیه یک اثر با طراحی نوشته می شده نبوده، بلکه از سر تفنن یا به انگیزه دیگری، در حاشیه آن کتاب کلامی نوشته شده است. کتاب کلامی یاد شده نسخه ظاهرا منحصر از کتاب حدائق الفوائد فی تحقیق شرح تجرید العقائد از حامد بن برهان غفاری است که به شماره نسخه ملی ۴۰۶۳ در کتابخانه ملی نگهداری می شود. کتاب یاد شده در ۲۳۵ فریم (هر فریم دو صفحه روبرو) و از قرن دهم است؛ یادداشتی در صفحه پایانی آن با تاریخ ۹۳۸ وجود دارد. البته نسخه باید از این کهن تر باشد، زیرا در حاشیه فریم ۲۱ کتاب، یادداشتی با تاریخ ۹۱۵ دیده می شد. بر اساس آنچه در دنا آمده، تاکنون یک نسخه از این اثر شناخته شده که همین نسخه ملی است. می دانیم که شرح تجرید از قوشجی (م ۸۷۹) است و این اثر هم حداکثر باید پیش از سال ۹۱۵ نوشته شده باشد. متن کفایة الانام در حاشیه فریم های ۱۰ – ۱۳۰ نوشته شده است، هرچند در برخی از صفحات، چیزی نوشته شده یا فقط عنوان برخی از عناوین آمده و مطلبی ذیل آنها درج نشده است.
این که این حاشیه، چه زمانی در اطراف آن نسخه نوشته شده، دقیقا روشن نیست، اما همان طور که گذشت در فریم ۲۱ حدائق، در پایین صفحه با خطی که اندک تفاوتی با خط رساله کفایة الانام دارد مطلبی آمده به این شرح:
این نقل از کتاب سالار امیر حسین … امیر علی بن محمود جبرویی در شهر کرمان قلمی شد بتاریخ اثنی عشر شهر ذی قعدة الحرام سنه خمس عشر و تسعمائه بخامه ….
ب: نسخه دیگر کفایة الانام نسخه ای است به شماره ۷۱۸۱ که در کتابخانه آیت الله مرعشی نگهداری می شود. متن کفایة‌ الانام از ابتدای کتاب تا برگ ۷۰ پ ادامه دارد و در آنجا پایان می یابد. کاتب کتاب میرزا علی بن امیر محمد اردستانی و چنان که در خاتمه آمده اثر یاد شده در سال ۱۰۱۰ به انجام رسیده است. جالب است که در پایان نام کتاب به اشتباه تبصرة العوام آمده است: «این کتاب تبصرة العوام فی یوم الجمعه شهر ذی الحجه من الهجرة النبویة صلی الله علیه و آله و سلم سنه الف و عشر تمام شد».
این نسخه در مقایسه با نسخه قبلی که خلاصه کتاب بود، نسخه ای کامل است، گرچه به جز تفصیل، عبارات آن هم اندکی دستکاری و بروز شده است. در ابتدای کتاب نیز مقدمه ای آمده و ابواب کتاب به شماره تا هشتاد و دومین باب که بحث دیات است، در این فهرست درج شده است (برگ ۱ پ تا ۳ پ). این نسخه، پر از غلط و بسیاری از کلمات اشتباه نوشته شده است. جالب است که در همان مقدمه، اسم کتاب بدین ترتیب آمده است: «و نام این کتاب را کفایه آن نام [! کذا] و هو شرحه تبصرة‌ العوام نام نهادیم» (برگ ۳ پ). در واقع، به رغم اغلاطی که در این نسخه هست، به نظر می رسد نسخه کامل از این کتاب است. در آخرین سطور کتاب، از دیگران خواسته شده است تا دست در این کتاب نبرند و عبارات آن را تغییر ندهند. عبارت خاتمه در این باره این است: «وصیت من آن است رحمة الله که خدای آن کس را خیر [؟ شاید: حشر] گرداناد که لفظ و معنی این کتاب تغییر نکند و نگرداند. باز آن کسی که … دارد و بدوزخ فروگرداناد آن کس این را زیاده و نقصان کند اندر لفظ و معانی. تمت الکتاب بعون الملک الوهاب».
این عبارت سخت و بسیار تند که جایگاه کسی که لفظ یا معنی را تغییر دهد دوزخ می داند، حکایت از آن دارد که کاتب متوجه بوده که نسخه های این کتاب متفاوت است و برخی عبارات را عوض کرده‌اند، چیزی که هر چهار نسخه در مقایسه با هم آن را تأیید می کند.
ج: نسخه سوم از کفایة‌ الانام متعلق به مجلس شورای اسلامی است که به شماره ۱۷۹۰۴ در این کتابخانه نگهداری می شود. این در فریم ۵ تا ۸۰ آمده و شامل متن کتاب با حواشی فراوانی است که با کلمه «بدانکه» آغاز شده و شامل توضیحات اضافه بر متن است. در این نسخه، چندین رساله دیگر هم هست. کتابت نسخه در سال ۱۲۳۵ق انجام شده و شگفت آن که در اینجا هم چنین آمده است: تمت النسخه المبارکة المیمونة مسمی «بنصرت العوام ۱۲۳۸». توجه داریم که این اثر فقهی، کفایة الانام است نه تبصرة العوام که تازه به اشتباه نصرة العوام آمده است. این اشتباه همانند اشتباهی است که در پایان نسخه مرعشی انجام شده و باید یک ریشه داشته باشد. در پایین همان صفحه آمده است: «کاتب الحروف عبد المذنب میر شاه سید بن سید محمد باقر شاه الحسینی زیدی المدنی». متن این رساله تفاوت کلی در عبارات با نسخه های قبلی دارد و اساسا از نو نوشته شده است. حتی در باره عناوین بابها و تفکیک موضوعات هم با آن متفاوت است. گویی کسی بر اساس متن اولی، متن دیگری نگاشته است.
د: چهارمین نسخه از کفایه الانام که از بحث اعتکاف تا خاتمه آن را دارد به شماره ۴/۵۰۲۵ کتابخانه مجلس نگهداری می شود. این نسخه از کتاب النکاح آغاز شده و تا بحث دیات ادامه می یابد. (برگ ۱۶ ر تا برگ ۳۷ ر) در پایان آمده است: «تمام شد کتاب کفایت الانام و الله اعلم بالصواب علی ید الفقیر الحقیر ابن درعلی، تقی بیدهندی النطنزی عفی عنه و لوالدیه تاریخ شهر ذی القعدة الحرام ۱۰۷۳٫ نثر این نسخه به نسخ مرعشی و طبعا ملی، به رغم اختصاری که در نسخه ملی هست، نزدیک است. (فهرست مجلس: ۱۴/۳۲۹ ـ ۳۳۰)
هـ : نسخه پنجم که آن هم ناقص است، شامل مباحث اعتکاف تا میراث است، در کتابخانه آیت الله گلپایگانی به شماره ۳/۱۸۲۳ نگهداری شده و در فهرست کتابخانه (ص ۷۳) معرفی شده است. در فهرست جدید گلپایگانی، ۹ جلدی، (زیر نظر درایتی، مجلس، ۱۳۸۸) نامی از این اثر نیست. (مقایسه کنید مجلد ۵ و ۶، ص ۳۳۵۴). تاریخ کتابت این نسخه ۱۰۳۴ است.

کفایة الانام و منابع فقه فارسی در قرن هفتم
همان طور که اشاره شد، آنچه اساس چاپ حاضر است، نسخه ملی است که در حاشیه کتابی کلامی کتابت شده است. این اثر، تلخیص شده متن اصلی است که در مقایسه میان آن و نسخه مرعشی، به وضوح روشن است، و از حجم هم، که مطالب کاملا خلاصه شده است. نثر این نسخه در مقایسه با نسخه های دیگر، کهن و از جهاتی با ترجمه النهایه شیخ طوسی که مرحوم دانش پژوه چاپ کرده بسیار نزدیک است. بدین ترتیب می توان گفت که این نسخه، تقریبا از نظر عبارات در مقایسه با آنچه مؤلف در نیمه اول قرن هفتم نوشته، باید نزدیک‌ترین متن به اصل باشد. از نظر کتابت هم همان طور که اشاره شد، مربوط به اواخر قرن نهم یا اوائل قرن دهم هجری است.
متاسفانه در تلخیصی که صورت گرفته، برخی از ابواب، به کلی رها شده و تنها به عنوان اشاره شده و هیچ مطلبی ذیل آنها نیامده است. در مواردی نیز فقط چند کلمه آمده، اما در غالب موارد، خلاصه نسبتا قابل قبولی ارائه شده است. علاوه بر این، به نظر می رسد، یکی دو مورد تکرار و خلط هم صورت گرفته است.
کفایة الانام را می توان برگی از میراث فارسی فقهی و کلامی شیعی دانست که پیش از صفوی و به خصوص در دوره ای که میراث شیعی فارسی در ری و نواحی آن درخششی داشته، تألیف شده است. فهرستی از این آثار را دانش پژوه در فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله در زبان فارسی (تهران، ۱۳۶۷، صص ۳۵ ـ ۴۳) آورده که البته تا دوره اخیر را شامل می شود. البته در آن فهرست نامی از کفایة الانام نیامده اما از ترجمه نهایه، معتقد الامامیه که در کلام و اصول فقه و فقه بسیار مهم است، و نیز آثار دیگر مانند ترجمه مختصر النافع از قرن هفتم (تهران، ۱۳۴۳) یاد شده است.
ترجمه نهایه که به کوشش محمدتقی دانش پژوه در دو جلد چاپ شده (تهران، دانشگاه، ۱۳۴۳) از آثاری است که نشان می دهد توجه به فقه فارسی در این دوره بسیار مورد توجه بوده است. نثر این آثار و نیز اصطلاح نامه فقهی و حقوقی آنان به لحاظ زبان فارسی بسیار ارزشمند است. در کتاب شهادات آن آمده است: «و باکی نبود گواهی آنکس که آفتگن باشد در خلقت، چون از اهل عدالت باشد. و باکی نبود گواهی کور، چون اثبات کند» (النهایه با ترجمه فارسی: ص ۳۲۹). و جای دیگر: «و روا نبود که هیچ مسجد بشکافتن، الا که بیران شده باشد و اگر کسی را در سرای خویش مسجدی بود که وی از بهر نماز کرده باشد، روا بود وی را که آن مسجد بگرداند، و بدلی کند و فراخ تر یا تنگ تر کند، چنان که مصلحت وی باشد، و روا نبود که کسی را در مسجد دفن کنند … و مستحب است روشنایی باز گرفتن در مسجدها» (النهایه با ترجمه فارسی:‌ ص ۱۲۳).
مختصر نافع هم که خلاصه ای از شرایع محقق حلی (م ۶۷۶) است، در قرن هفتم به فارسی درآمد. نسخه ای از آن با تاریخ ۶۹۶ یعنی بیست سال پس از درگذشت محقق و سی سال پس از تألیف آن در دست است که بر اساس آن چاپ شده است (تهران، ۱۳۴۳).
گزارش دیگری از جریان فارسی نویسی آثار فقهی و کلامی در شیعه (توسط دانش پژوه) در مقدمه نزهة الکرام آمده است. البته گزارش ایشان شامل کتابهای مفقودی مانند رامش افزای آل محمد و نیز آثار دوره صفوی هم می شود (مقدمه نزهة‌ الکرام، صص ۱۳ ـ ۲۱٫ آثار کهن فارسی آن در صفحات ۱۳ ـ ۱۴ آمده است.)
در باره این آثار، دوست بنده آقای سید محمد عمادی هم در مقاله شیعه ایرانی پیش از ایران شیعی (مجله معارف، دوره ۲۲، شماره ۳، آذر ـ اسفند ۱۳۸۵) مطالبی آورده است.
و اما کفایة الانام تاکنون مورد توجه قرار نگرفته و اقبال، دانش پژوه و شیروانی آن را نمی شناخته اند. از این کتاب، نامی نیز در مقدمه ای بر فقه شیعه (مدرسی، مشهد، ۱۳۶۸) نیامده است.
از نظر محتوا و این که فتاوی این کتاب در مقایسه با موارد مشابه، تفاوتی دارد یا خیر، باید یک مقایسه دقیق صورت گیرد، جز آن که مرور کلی نشان می دهد که اساس آن فتاوی شیخ در نهایه با تفاوت های اندک است. نویسنده بر این باور است که در زمان وی، فقه فارسی در دسترس شیعیان نبوده و او با نگارش این اثر، نیاز آنان را برطرف کرده است.

نتیجه گیری
بر اساس آنچه در این نوشتار آمد، جریان علمی ـ شیعی ویژه ای در حوزه زبان فارسی و برای ایرانیان شیعه مذهب، از اواخر قرن ششم به بعد در ایران پدید آمده است. این جریان ضمن آن که متاثر از تشیع عراق با مرکزیت کوفه، بغداد و نجف است، از حوزه قدیمی قم و شهر ری نیز استفاده کرده و داشت های حدیثی و کلامی موجود در این نواحی را مورد استفاده قرار داده است. جریان یاد شده، صرفا تکرار آموخته های قدیمی نبوده و طی یک دوره طولانی، با وجود مدارس علمی شیعه که در ری، سبزوار، استرآباد و ساری بوده، توانسته است محصولات علمی ویژه خود را به زبان فارسی تولید کند. یکی از چهره های شاخص این مکتب که تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته، محمد بن حسین رازی آبی است که آثاری از وی تاکنون چاپ شده، اما اغلب به صورت مبهم و ناشناخته باقی مانده است. اثری ناشناخته از وی که به همراه مرور بر دیگر آثارش در این نوشته مورد توجه قرار گرفته، کتاب کفایة الانام او در فقه فارسی است که برای استفاده عامه شیعیان فارسی زبان در نیمه اول قرن هفتم هجری نوشته شده است. آثار وی در حوزه کلام، تاریخ و حدیث و فقه، یک مجموعه با ارزش برای بدست آمدن ارزیابی بهتر از وضعیت تفکر شیعی در زبان فارسی در قرن هفتم می باشد. این وظیفه ای است که این مقاله بر عهده داشته و تلاش کرد تا ابعاد آن را روشن کند.

منابع و مآخذ
الف: کتاب های چاپی
ابن شهر آشوب، معالم العلماء، نجف: المطبعه الحیدریه، ۱۳۸۰ق
ابن طاووس، فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۳
افندی اصفهانی، عبدالله، رياض العلماء و حياض الفضلاء، به اهتمام محمود مرعشی و احمد حسینی، قم: الخیام، ۱۴۰۱ق
آقا بزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالاضواء، بی تا
……، طبقات اعلام الشيعة، تصحیح علی نقی منزوی، قم، اسماعیلیان، (بی تا)
تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلما، تهران: علمیه اسلامیه، بی جا، ۱۳۱۳ق
جعفریان، رسول، مقالات و رسالات تاریخی، تهران: علم، دفتر دوم، ۱۳۹۳
حسني رازي، مرتضي بن داعي، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، به تصحیح عباس اقبال، تهران: اساطیر، ۱۳۶۴
خ‍وان‍س‍اری‌، مح‍م‍دب‍اق‍ر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، ۱۳۹۰ق
دانش پژوه، محمد تقی، فهرستواره فقه هزار و چهارصد ساله در زبان فارسی، تهران: انتشارات علمي و رهنگى، ۱۳۶۷
……، فهرست نسخ خطی کتابخانه مجلس سنا، تهران: مجلس سنا، ۱۳۴۸
دانشنامه زبان و ادب فارسی، به سرپرستی اسماعیل سعادت، ته‍ران‌: ف‍ره‍ن‍گ‍س‍ت‍ان‌ زب‍ان‌ و ادب‌ ف‍ارس‍ی‌‏، ۱۳۸۴
درایتی، مصطفی و دیگران، فهرست نسخه هاي خطي كتابخانه عمومي آية الله گلپايگاني، تهران: كتابخانه، موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، ۱۳۸۸
درایتی، مصطفی، فهرستواره دست نوشت های ایران (دنا)، تهران: كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس شوراي اسلامي، ۱۳۸۹
ذهبی، محمد بن امین، تاریخ الاسلام، تصحیح عبدالسلام التدمری، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۹۳
رازی، جمال الدین محمد بن حسین، نزهة ‌الکرام و بستان العوام، به کوشش محمد شیروانی،تهران: باقر ترقی، ۱۳۶۲
شبیری زنجانی، موسی، جرعه ای از دریا، قم: موسسه کتابشناسی شیعه، ۱۳۸۹
شريف رازي، محمد، اختران فروزان ري و طهران، اص‍ف‍ه‍ان‌: م‍ک‍ت‍ب‍ه‌ ال‍زه‍را (س‌)، ۱۳۷۰
صدر، حسن، تكملة امل الآمل، به تحقیق احمد الحسینی و به اهتمام محمود مرعشی، قم: مكتبه آیه الله المرعشی، ۱۳۶۴
طوسی، محمد بن حسن، ال‍ن‍ه‍ای‍ة ف‍ی‌ م‍ج‍رد‌ال‍ف‍ق‍ه‌ و ال‍ف‍ت‍اوی‌، محمد تقی دانش پژوه، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۳
عربزاده، ابوالفضل، فهرست نسخه های خطی كتابخانه عمومی حضرت آیه الله العظمی گلپایگانی، قم: دارالقرآن الکریم، ۱۳۷۸
ک‍ن‍ت‍وری‌، اع‍ج‍از ح‍س‍ی‍ن‌ ب‍ن‌ م‍ح‍م‍د ق‍ل‍ی، کشف الحجب و‌الاس‍ت‍ار‌ ع‍ن‌ اس‍م‍اء‌ ال‍ک‍ت‍ب‌ والاس‍ف‍ار، قم: م‍ک‍ت‍ب‍ه‌ آی‍ه ‌ال‍ل‍ه‌ ال‍م‍رع‍ش‍ی‌ النجفی، ۱۴۰۹ ق
م‍درس‍ی‌طب‍اطب‍ائ‍ی‌، ح‍س‍ی‍ن‌، م‍ق‍دم‍ه‌ای‌ ب‍ر ف‍ق‍ه‌ ش‍ی‍ع‍ه‌ ک‍ل‍ی‍ات‌ و ک‍ت‍اب‍ش‍ن‍اس‍ی‌،ت‍رج‍م‍ه‌ م‍ح‍م‍دآص‍ف‌ ف‍ک‍رت،‌ م‍ش‍ه‍د: ب‍ن‍ی‍اد پ‍ژوه‍ش‍ه‍ای‌ اس‍لام‍ی‌‏‫، ۱۳۶۸
مشار، خانبابا، فهرست کتاب های چاپی فارسی، تهران: بی نا، ۱۳۵۳
م‍ن‍ت‍ج‍ب‌ال‍دی‍ن‌، علی بن‌ ب‍اب‍وی‍ه‌ ال‍رازی‌، الفهرست، ت‍ح‍ق‍ی‍ق‌ و م‍ق‍دم‍ه‌ از ج‍لال‌ال‍دی‍ن‌ م‍ح‍دث‌ ارم‍وی‌، ب‍ه ک‍وش‍ش‌ م‍ح‍م‍د س‍م‍امی‌ ح‍ائ‍ری‌، زی‍رن‍ظر م‍ح‍م‍ود م‍رعشی، ق‍م‌: ک‍ت‍اب‍خ‍ان‍ه‌ ع‍م‍وم‍ی‌ آی‍ت‌ال‍ل‍ه‌‌ ن‍ج‍ف‍ی‌ م‍رع‍ش‍ی‌،۱۳۶۶
فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی، ج ۱۴، احمد منزوی، تهران، کتابخانه مجلس، ۱۳۴۷ش

ب: مقالات
افشار، ایرج، «کتابی از مؤلف تبصرة العوام»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، سال هفتم، شماره ۲، دی ماه ۱۳۳۸
عمادی حائری، محمد، « شیعه ایرانی پیش از ایران شیعی»، مجله معارف، دوره ۲۲، شماره ۳، آذر و اسفند ۱۳۸۵

ج:‌ آثار خطی
رازی، جمال الدین محمد بن حسین، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، تهران: کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، شماره: ۵۸۶۲
……، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، تهران: کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، شماره: ۲۰۵۶
……، تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، ترجمه حسین بن علی بطیطی، تهران: کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، شماره: ۱۷۹۲۶
……، کفایة الانام، تهران: کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، شماره:۱۷۹۰۴
……، کفایة الانام، تهران: کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، شماره:۴/۵۰۲۵
……، کفایة الانام، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی، شماره: ۷۱۸۱
……، کفایة الانام، قم: کتابخانه آیت الله گلپایگانی، شماره: ۳/۱۸۲۳
غفاری، حامد بن برهان، حدائق الفوائد فی تحقیق شرح تجرید العقائد، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی، شماره: ۴۰۶۳

 

آنچه گذشت مقدمه کتاب کفایة الانام است که به تازگی توسط نشر علم منتشر شده است:

رسول جعفریان اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری 15 9 17 2031304

 


Likesاندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری up(0)Dislikesاندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری اندر شناخت یک ایرانی فارسی نویس شیعه در قرن هفتم هجری down(0)