تاریخ انتشار: سپتامبر 24, 2015
حرکت به سمت منا و عرفات روز چهارشنبه هفتم که یوم الزینه گویند، همگی با دلیل رفته، به قرار مذکور به طواف بیت شریف و ادعیه و نماز و ذکر مشغول شده، بعد از فریضه ظهر، خطیب یک خطبه را خوانده، اگرچه اعلام فرمودند فردا که هشتم و یوم الترویه است، علی المعمول بعد از […]
ورود به منی و آغاز شیوع وبا
در طلوع فجر نماز خوانده، از غلبه و ازدحام حجّاج وقوف مشعر الحرام متعسّر شده، به عمل نیامد، توپ رحلت انداخته، اردوی حجّاج رو به منی حرکت کرده، باز از بَطن محسّر به سرعت گذشته، بعد از طلوع آفتاب وارد منی شده، این دعا را خوانده:
اللهم إنّ هذه مِنی قد أتَیتُها و أنَا عبدُک و ابن عبدک، أسألک أن تَمنَّ علیَّ بما مَنَنّتَ به علی أولیاءک، اللهمّ إنّی أعوذُ بک من الحِرمان و المُصیبةِ فی دینی یا أرحمَ الراحمین.
باز در حصار شیخ عبدالله دلیل پیاده شده، چادر زده، حقیر و حاجی گنجعلی بیک و حاجی عبدالرحمان بیک اخوی و جمعی از رفقا، به رمی جمرة العقبه که متصل به خاک و معمورة منی و ابتدای خاک مکه است، رفته، چنان که معمول همان روز عید است، پایین رو به میل ایستاده، به طوری که مکه به جانب چپ و منی به جانب راست افتاده، هفت دفعه با رمیِ هر حصا این دعا را خوانده:
بسم الله الرّحمن الرحیم اللهُ أکبر، اللهُ أکبر لا إله إلاّ الله واللهُ أکبر، اللهُ أکبر ولله الحمد، اللهمّ اجْعَله حَجّاً مَبروراً وذنباً مغفوراً.
و از آنجا به غاری که مصّلای حضرت ابراهیم و مذبح حضرت اسماعیل ـ علیهما السلام ـ در جنب آن واقع و سه پله میخورد، پایین رفته، نماز خوانده، مَنزل آمده، ذبح و حلق کرده، احرام شکسته اگرچه ادای طواف الافاضه در صورت عدم معذرت شرعی باید در همان روز عید به عمل بیاید، لیکن به علّت مرض و سکرات حاجی ملا احمد، رفتن مکه و ادای طواف الافاضه امکان نداشت. هر چند نظر به کثرت حجاج، میبود [که] شتری در چهل پنجاه لیره و گوسفندی در چهار پنج لیره به هم نرسد، لیکن جای هزاران حیرت و تعجّب بود که آن همه شتر و گوسفند از کجا آورده، و چطور پیدا شده، از خاک مزدلفه الی منی، دشت و کوه و صحرا از گلة شتر و گوسفند مالامال و مملو بود. شتری از قرار پنج یا شش لیره زیادتر نبود.
از قضا بعد از ذبح قربان، هوا متعفّن شده، از تقدیر خداوندی ناخوشی وبا بروز به طوری شدّت کرده که در سه چهار ساعت، از هر کوچه و حصار، قی و استفراغ مانند سیل جاری شده، لاشه و جندک در آن روز، چندان روی هم افتاده، راه عبور مسدود و دشوار آمد.
حاجی ملا احمد نیز در نصف شب یکشنبه یازدهم، دعوت حق را اجابت کرده، به رحمت ایزدی پیوست. صبح یکشنبه که اوّل ایام التشریق و یوم الردس میگویند، حمّال را کرایه کرده، میان بشری گذاشته، همراه حاجی ملا محمّد و حاج نصرالله بیک و حاجی سهراب به جنّت المعلا فرستاده، در شَعْبَتُ النّور دفن کرده، بعد از تجهیز و تدفین، ایشان هم به جهت رمی جمرات ثلاثه به منی مراجعت کرده، آمدند.
در همان روز همگی بعد از زوال، جهت رمی جمرات ثلاثه رفته، علی الترتیب والمعمول در رمی جمرة اولی که جانب عرفات واقع است و جمرة وسطی که وسط معمورة منی است و جمره عقبه که ذکر شد، مستحباً رو به بیت شریف ایستاده، رمی جمرات را به عمل آورده، و در رمی هر حصا، همان دعای جمرة عقبه را خوانده، بعد مَنزل آمده به تلبیه و تصلیه و نماز مشغول شده، بیتوته کرده، صبح دوشنبه دویم ایّام التشریق که یوم الاکارع گویند، حاجی عبدالرحمان بیک اخوی هم به ناخوشی وبا دچار شده، و حاجی ملا محمّد را وکیل رمی جمرات باقی ایام التشریق قرار داده، لابد او را به همراهی هر دو حاج رحمان شادیکندی سوار کرده، مکه فرستادم و خود نیز با حاجی گنجعلی بیک و حاجی شریف، بعد از زوال رفته به قرار سابق رمی جمرات ثلاثه را به عمل آورده، اگرچه به عادت معمول میباید شب و روز سهشنبه تا عصری که آخر ایام التشریق و یوم النضیر گویند، جهت بیتوته و رمی جمرات ثلاثه بمانیم، لیکن به علت ناخوشی حاجی عبدالرحمان بیک اخوی طاقت نیاورده، به فحوای آیة شریفة فَمَنْ تَعَجَّلَ فی یوْمَینِ فَلا إِثْمَ عَلَیه همراهان را جا گذاشته با حاجی گنجعلی بیک و حاجی شیخ محمود دلیل و حاجی شریف، نیّت نَفری آورده، به علّت تراکم اموات از زیارت مسجد که مقابل منی واقع است، محروم مانده، سوار شده رو به مکه معظّمه آمدیم.
اطراف راه، بلافاصله، ناخوش و میّت افتاده بود. با کمال اضطراب و نگرانی منزل آمده بیاختیار خود را از راحله انداخته، دیدم الحمد لله ناخوشی حاجی عبدالرحمان بیک اخوی از سایرین خفیفتر و جای امید است. فی الجمله رفع نگرانی شد. متّفقاً با شیخ محمود دلیل به جهت طواف الافاضه به حرم مبارک رفته، به قرار طواف القدوم به آب زمزم تجدید وضو کرده، اشواط سبعه با استلام و اقامت و ادعیه به عمل آورده، و به مقام حضرت ابراهیم رفته، و به حِجر حضرت اسماعیل آمده، در هر دو، نماز و ادعیه خوانده، چون اعادة سعی مکروه بود، به عمل نیاورده، منزل آمده، و هر دو حاجی عبدالرحمان شادیکندی را جهت رمی جمرات به منی معاودت داده، فردا که سیم ایّام التشریق و سیزدهم بود، جمیع حجاج از منی به مکه مراجعت کرده، شیخ محمود را با حقُ القدم عقب حکیم دولتی فرستاده آورده، دوا و دستورالعمل داد و رفت.
از قضا حاجی گنجعلی بیک هم به همان ناخوشی دچار شده، بعد از سه شبانه و روز در صبح شانزدهم به رحمت ایزدی پیوسته، او را هم غسل داده، کفن کرده، احرام درو پیچیده، میان بشری گذاشته، خود به علت شدّت ضعف قادر به حرکت نبود، همراه حاجی ملا محمّد و شیخ محمود دلیل و حاجی نصرالله بیک به جنّت المَعْلا در شَعْبَتُ النور نزدیک مرحوم حاجی ملا احمد به جوار رحمت حق سپرده، دفن کرده آمدند.
قریب ظهر همان روز، حاجی ملا محمّد و حاجی رستم بیک نیز به همان ناخوشی گرفتار و با کمال شدّت افتادند.
ماشاء الله ناخوشی به طوری شدّت کرده، کوه و صحرا و اطراف شهر و کوچه و بازار و میدان و مناخه و میان صفا و مروه، چه در میان بشری و شکدف، و چه در کوچهها، میّت و مریض چون برگ خزان از عواصف و صرصر اَجَل، طوری زمین ریخته مانند روز محشر، و نمونة فَزَع اکبر، آثار آیة شریفة: وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ مَنْ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ مَنْ شاءَ اللَّه به ظهور رسیده و مفاد آیة شریفة وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً ظاهر و هویدا گشته و به فحوای یوْمَ یفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیه وَ أُمِّهِ وَ أَبیه وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیه نه پدر را به پسر رحم، نه برادر را به برادر پروا مانده، هر یک وانَفسا وانَفسا در استخلاص خود میکوشیدند.
شب و روز لاینقطع حمّال، جنازهها را از جمیع کوچه و برزن الی جنّت المعلا، سه چهار صف تکبیر کنان و تلبیه گویان برده، دفن میکردند. حتی از کثرت میّت و مریض که چند صف به دور بیت طواف میدادند، فرصت طواف کمتر و دشوار آمده، حاجی رستم بیک و حاجی ملا عبید برادر حاجی ملا صادق و حاجی میرزا صالح، حاجی میرزا ابوالمحمد سقّزی نیز با سی نفر دگر از حجّاج ساوجبلاغ و اشنو و سقز مرحوم شده، خلاصه به قراری که میگفتند، دویست و پنجاه هزار نفر دعوت حق را اجابت کرده، به رحمت ایزدی پیوستند.