دختر شینا -خاطرات همسر شهید بزرگوار حاج ستار ابراهیمی

دختر شینا -خاطرات همسر شهید بزرگوار حاج ستار ابراهیمی

کتاب دختر شینا که نگارنده آن خانم ضرابی زاده هستند ،اولین بار در اردیبهشت ماه ۱۳۸۸ مصاحبه ای را با همسر شهید بزرگوار حاج ستار ابراهیمی هژیر ،خانم قدم خیر محمدی کنعان ترتیب داده و درست در دی ماه همان سال این همسر فداکار با تحمل و سختی بزرگ کردن ۵ فرزندش :خدیجه ،معصومه ،مهدی ،سمیه و زهرا ،به دیدار همسر شهیدش شتافت.

وقتی این کتاب را خواندم دقیقا شب بود ساعت ۱۲ شب ،و انگار کسی من را بیدار نگه داشته بود تا اذان صبح کل خاطرات این خانواده فداکار را بخوانم و خود شرمنده شوم از اینکه چه افرادی بودند و رشادت هایی رو به جان خریدند تا من آزادانه و با امنیت خاطر بتوانم خاطراتشان را مرور کنم.

حاج ستار ابراهیمی یا همان صمد کسی بود که بعد از گذراندن دوران سربازی عازم رزن (شهرستای روستای قایش)شده برای کار و کسب درآمد.سیمان کردن ساختمان که در آن زمان با مشقت هایی روبرو بود اما عشق به خانه و همسرش ،سختی این کار را برایش سهل می کرد.

بعد از چند هفته کار کردن عازم همدان شده برای کسب درآمد بهتر در همین شغل .و تو همین زمان ها بود که انقلاب داشت به ثمر می نشست.و صمد نیز در پی دیدار با امام شهیدان راهی تهران شده و با امام خمینی دیدار کردند .بطوریکه وقتی این داستان را برای همسرش تعریف می کند ذوق از چشمانش سرازیر می شود.کشیدن دست بر سر حاج ستار او را دگرگون می کند تا رهسپار کمیته شده و به عنوان سرباز امام ،انجام وظیفه و خدمت نماید.

از دیگر اتفاقاتی که برای حاج ستار ابراهیمی افتاد ،درگیری با منافقین کوردل بود که یکی از خانم هایی که دستگیری کرده بودند و بخاطر مسائل شرعی و نبود خانمی که بتواند ایشان را مورد بازرسی قرار دهد ،این بود که :خانمی را قسم داده که چیزی به همراه نداشته باشد و ایشان هم اقرار می نماید که چیزی همراه ندارد و در بین راه هنگامیکه حاج ستار و دوستش ،این خانم را به بازداشتگاه منتقل میکردند ،ناگهان نارنجکی را وسط ماشین رها کرده و صمد (اسم شناسنامه ای ایشان ستار ابراهمی هژیر بوده) و دوستش زخمی شده و ایشان را منتقل میکنند به بیمارستان.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و فرمان امام خمینی مبنی بر جهاد در راه خدا،صمد هم همچون برادرانش ستار و تیمور به دعوت امام لبیک گفته و راهی جبهه های حق علیه باطل می شوند.

بطوریکه بعد از مدت ها رشادت در میدان نبرد ،در کربلای ۴ ایشان سمت فرماندهی این عملیات را بر عهده داشتند.در کربلای ۵ به فیض شهادت نائل آمدند.

یکی دیگر از اتفاقاتی که در جبهه برای صمد افتاده بود ،شهادت برادرش ستار جلوی چشمان او بود.در درگیری که بین عراقی ها و ایرانی ها در کربلای ۴ و لو رفتن این عملیات صورت گرفته بود ،برادر صمد ،ستار از ناحیه پا زخمی شده و نیز بعد از گذشت زمانی اندک ،پای او دچار جراحت می شود.

هنگامی که ایشان و زخمی دیگری به عنوان درویش زاده ،را به سنگر عراقی ها منتقل میکند ،با تیراندازی عراقی ها و آتش ایشان روبرو می شود.

صمد در آن زمان نمی داند چطور تصمیم بگیرد که آیا برادر خودش را نجات دهد یا درویش زاده را .هنگامی که برادر خودش رو کول میکند تا از سنگر خارج سازد ،درویش زاده رو به صمد می گوید اخوی میخواهی من را اینجا رها کنی ؟

در این حین ،برادرش را زمین گذاشته و درویش زاده رو بغل میکند تا از سنگر به جای امنی منتقل کند ،با صدای برادرش روبرو میشود که می گوید صمد ،تشنه هستم ،قدری به من آب بده.

در این درگیری ،با تیراندازی عراقی ها ،ستار برادر صمد به فیض شهادت نائل آمده و درویش زاده به اسارت دشمن در می آید.

این خاطرات ذره و اندکی از رشادت های صمد و همسرش قدم خیر را نمی تواند بازگو کند.خدا می داند که ایشان چه کشیده اند.خدا می داند که چه ترس و دلهره هایی شب تا صبح همراه ایشان بوده.خدا میداند و بس.

وظیفه ما این است که حداقل اگر نتوانیم همچون ایشان زندگی کنیم،اما بتوان به وصیت این شهید گرانقدر و خانواده ایشان عمل کنیم.

به یاد شهید ستار ابراهمی هژیر و همسر ایشان قدم خیر محمدی کنعان.

منبع :وب سایت خبری تحلیلی خبر ۱۴

Likes(1)Dislikes(2)