تاریخ انتشار: سپتامبر 11, 2015
غالب اهل فن از کتاب «جامع عباسی» آگاهند، کتاب فقهی که شیخ بهایی (م ۱۰۳۰) بزرگترین عالم عصر شاه عباس (۱۰۳۸) به دستور وی در باره مسائل فقهی نوشت، اما عمرش فرصت کامل کردن آن را نداد. شیخ بهایی در مقدمه آن نوشت: اما بعد چون توجه خاطر ملکوت اشرف اقدس کلب آستان علی بن […]
چنان که گذشت شیخ بهایی نتوانست کتاب را کامل کند و تنها تا بخش حج را نوشت
شاه عباس یکی دیگر از علمای وقت با نام نظام الدین ساوجی را که شاگرد شیخ بهایی هم بود مأمور کرد تا آن اثر را کامل کند.
نظام الدین ساوجی در مقدمه کتابش نوشت:
و بعد… چون همگی همت عالی نهمت بندگان همایون اشرف اقدس ارفع اعلی کلب آستان علی بن ابی طالب مروّج مذهب حق ایمه اثنی عشر شاه عباس الحسینی الصفوی الموسوی بهادرخان ـ خلد الله ملکه و سلطانه و افاض علی العالمین بره و عدله و احسانه ـ بر احیای معالم شریعت سید المرسلین و اعلاء مذاهب حق ایمة المعصومین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ مقصور و محصور است و اراده خاطر ملکوت ناظرش معطوفست بر آن که شیعیان و محبان حضرت امیر المؤمنین علیه السلام عالم بمذهب حق آن حضرت علیه السلام باشند،
لهذا استاد بنده بل استاد الکل اعنی خاتم المجتهدین و خلاصة المتقدمین و زبدة المتاخرین بهاء الملة و الشریعة و الحق و الدین محمد العاملی قدس الله ارواحه العزیز را مأمور ساخته بود به تصنیف کتابی که مشتمل باشد بر مسائل وضو و غسل و تیمم و نماز و روزه و زکات و خمس و جهاد و حج و زیارت حضرت رسالت پناهی و زیارت حضرت امیر المؤمنین و ائمة المعصومین ـ صلوات الله و سلامه علیه و علیهم اجمعین ـ و ایام مولود ایشان و مسائل ضروری که اغلب اوقات احتیاج بدان واقع می شود، چون وقف کردن و تصدق نمودن و نذر و عهد کردن و سوگند خوردن و کفاره دادن و بیع کردن و توابعش و نکاح کردن و طلاق دادن و شکار کردن و ذبح حیوانات و حلال و حرام آنها و آداب طعام خوردن و آب نوشیدن و رخت پوشیدن و قضا پرسیدن و اقرار کردن و وصیت نمودن و قسمت ترکه کردن و حدودی که در شرع مقرر است جهت دزدی و زنا و لواط و غیر آن و خون بهای آدمی و خون بهای قطع اعضای او و خون بهای زخمی که آدمی بر آدمی زند و خون بهای سگ شکاری و سگ گله که محاغفظت باغ و زراعت کند،
و حضرت استادی خاتم المتجهدین امتثالا لامره الاشرف شروع در تالیف آن کتاب شریف نموده آن را موسوم بجامع عباسی ساخت و مرتب و مبوب بر بیست باب مشتمل بر مسائل مذکوره،
و چون پنج باب آن کتاب که در بیان وضو و غسل و تیمم و نماز و روزه و زکات و خمس و جهاد و حج بود تمام کرده بود که در دوازدهم شهر شوال در سال هزار و سی و یک هجری [گویا ۱۰۳۰ درست است] به جوار رحمت ایزدی پیوست رحمه الله،
و در ثانی الحال امر اشرف اعلی عز صدور یافت که بقیه پانزده باب تتمه آن کتاب مستطاب سمت اتمام پذیرد، و صورت اختتام گیرد،
و داعی دولت قاهره نظام بن حسین ساوجی امتثالا لامره الاشرف المطاع لازال نافذا فی الاقطار و الارباع شروع در اتمام آن نمود.
امید که منظور نظر کیما اثر نواب همایون ارفع اشرف اقدس اعلی گردد. و من الله التوفیق و علیه التکلان.
ساوجی در ادامه جامع عباسی بحث وقف را آغاز کرده و ادامه می دهد. در میانه بحث وی، همین طور که نگاه می کردم، نکته ای در بحث اجرای حدود دارد که در باره حدود قدرت مجتهدین است. در این که آیا در عصر غیبت می توان حدود را اجرا کرد یا نه…. ساوجی نوشته است: اصح آنست که مطلقا جایز است چه این تخصیص معنا ندارد چرا که فقیه جامع الشرایط چنان که مذکور خواهد شد می تواند که مطلقا حد بزند و خلافست میانه مجتهدین که آیا در حال غیبت امام، مجتهد حد می تواند زد و اجرای حدوند کرد، اقوای آنست که می تواند اما بشرطی که مستلزم جرح و قتل نگردد.
درست همان جا که بحث حدود تمام می شود بحث های مربوط به زیارات آمده است. همین طور تواریخ مربوط به معصومین که شامل سال تولد و وفات و اطلاعات شخصی آنهاست. د رواقع ابواب بیست گانه کتاب بر اساس تقسیمی که مرحوم شیخ بهایی داشته تا به آخر رفته است. کتاب با بحث ارث که مفصل هم هست تمام می شد.
اما نکته جالب این است که در عصر شاه سلیمان صفوی، وی عالمی را مأمور می کند تا به قیاس همان کار شاه عباس و شیخ بهایی کتابی تدوین کند که جامع همه مسائل مورد نیاز مردم باشد.
این کتاب جامع سلیمانی نام دارد و نویسنده آن نظام الدین علی موسوی است. این کتاب در یک مقدمه، دوازده مقصد و یک خاتمه تنظیم شده است. مقدمه در اصول دین است. مقصد اول در عمده فروع اسلام است و ادامه تا پایان مسائل مورد نیاز. مثلا مقصد پنجم در امر نکاح و فروعات آن است. مقصد هفتم در باب عتق است که از بحث های مهم فقهی دوره صفوی است که بردگان و کنیزکانی در خانه های اشراف بودند. مقصد هشتم در باب قضاوت است. مقصود دوازدهم در باره ارث. خاتمه کتاب در باین احوال ائمه به تفصیل از ولادت تا وفات .
نویسنده جامع سلیمانی در مقدمه از شاه سلیمان ستایش بی اندازه دارد و از همان جا که ستایش خدای و رسول می کند، مرتب از کلمه «سلیمان» در نثر خود استفاده می کند و اشعاری از خویش هم با تعبیر «لمولفه» می آورد. …
و بعد چون پیوسته پیش نهاد همت آسمان رفعت حقیقت گزین و منظور نظر اقدس عرش جولان معرفت آیین، اعلیحضرت سلیمان حشمت کیخسرو و غلام فریدون سطورت سکندر احتشام که خاک درگاهش در دیده هواخواهان سرمه سلیمانی، و آب مرحمتش در مذاق محبان بروانی آب زندگانی، نسیم لطفش را هوای بهشت نعیم، و سموم قهرش در مزاج روزگار نمونه آتش جحیم، عنوان نامه اقبالش «و ماالنصر الا من عند الله» و طغرای دولت بی زوالش «یومئذ یفرح المؤمنون بنصر الله» افتخار سلسله علّیه صفویه سلاطین پناه ظلّ اللهی، عالم آرای اورنگ شاهنشاهی: لمولفه:
شاهی که از حمایت او پشت دین قوی است / از بیم آتش غضبش کفر منزوی است
اعنی گل همیشه بهار دوحه مصطفوی و ثمره حیات بخش شجره طیبه مرتضوی، السلطان بن السلطان بن السلطان مظهر عنایات السبحان الشاه سلیمان الموسوی الحسینی الصفوی که از جلوس میمنت مأنوسش ظل الله الجلی بدا پیدا و الملیک خلد الله سبحانه و خلد الله ملک و سلطانک از زبر و بینات اسم اشرفش هویدا، آنست که به اقبال بی زوال و نیروی سعادت همایون فال، زنگ کفر و نفاق و تیرگی ضلالت و شقاق از دلهای کافه خلق از مسلمین و مخالفین که در اطراف و اکناف عالمند زداید، و نور آیا ت ربانی و حقایق ایمانی بگوش هوش عالیمان رساند،
درین وقت فرمان قضا جریان قدر توأمان شرف نفاذ یافت که بدستوری که عمده اعاظم المجتهدین فی عصره و اوانه بهاءالملة و الدین محمدا ـ طاب ثراه ـ بعضی از ابواب مسائل ضروریه دینی را جمع نموده، به اسم همایون اعلی حضرت خاقان کشورستان انار الله برهانه زیب و زینت داده، مخلص ترین دعاگویان دولت ابد قرین، کُلیب عتبة الرضا نظام الدین علی الموسوی اصول ضروریه دین مبین را بدلایل واضحه عقلیه و نقلیه، و رد مذاهب سنیان از کتابهای معتبره ایشان نموده، جمیع رؤس مسائل ابواب فقه را که از حادیث ائمه طاهرین ـ صلوات الله علیهم اجمعین ـ استنباط نموده جمع نماید، و به اسم همایون اشرف اعلی زیب و زینت دهد که تا قیام قیامت کام جان عالمی از آن شیرین و نشأه روح فزایش، دماغ جهانیان را معطر گرداند، و مثوبات آن بروزگار فرخنده آثار اشرف عاید گردد.
امتثالا لامره الاعلی باین خدمت والا قیام و اقدام نموده، در مدت قلیل آنچه عمرها در تنقیح و استنباط آن صرف شده، به نیروی اقبال همایون فال جلوه ظهور یافت.
امید که مقبول خاطر ملکوتی ناظر ولی نعمت عالمیان گردیده، چون به طغرای والای اسم اشرف اعلی مزین [گشته] مسمّی به جامع سلیمانی شده، آفاق گیر گرداد. بربّ العباد. «چشم دارم که این کتاب حقیر / شود از نام شاه عالم گیر».
امید که بزودی خورشید مثال بر توسن جهان پیمای اقبال از افق شوکت و اجلال به قصد تسخیر ربع مسکون عنان عزیمت مصروف ساخته، تیغ کینه گذار [کذا] صاعقه کردار ذوالفقار نسب از نیام انتقام کشند،
چو رایات شه نصرت آرا شود / علمهای انا فتحنا شود
و هفت اقلیم به تصرف اولیای دولت قاهره درآید،
و یرحم الله عبدا قال آمینا / فإن هذا دعاء یشمل البشرا.
این قسمت آخرش جالب است که دعا کرده تمام ربع مسکون و هفت اقلیم به تصرف شاه سلیمان صفوی درآید، اما فکر نمی کرد که نگه داشتن همان قلمرو هم برای این دو شاه آخر خیلی دشوار است و چند دهه ای نخواهد گذشت که آن را هم از دست خواهد داد.
اما در جایی که از تعبیر «ظل الله الجلی» و «الملیک خلد الله ملکه» یاد کرده، و از «زبر و بینات» سخن گفته، نوعی کار ابجدی کرده و اعدادی را با هم جمع کرده که دو ترکیب عبارتی اعدادشان مساوی می شود و این معنای خوبی دارد!
در باره آن خاتمه هم که تواریخ را گفته، بیشتر یک جدول آورده و اطلاعات ویژه ای ندارد.
البته کتاب مفصلی است و بر اساس شماره گذاری صفحات تا ۴۷۹ رفته است. نویسنده تا صفحه ۳۱ مباحث اعتقادی را از توحید تا معاد آورده و از صفحه ۴۰ بحث فقه با بیان طهارت آغاز شده است.
متاسفانه این کتاب اصلا مطرح نشده و در حال حاضر هم فقط دو نسخه از آن شناخته شده است و بس. طبیعی است که انتخاب شاه عباس، شیخ بهایی بوده و انتخاب شاه سلیمان یک عالم درجه چندم که نتیجه اش هم جز این نمی توانسته باشد.
متاسفانه برای جامع سلیمانی تاریخ تألیف نیافتم اما می دانیم که شاه سلیمان از ۱۰۷۷ تا ۱۱۰۵ سلطنت کرده است.